Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 59 (7 milliseconds)
English	Persian
He is thick-skinned.	آدم پوست کلفتی است
Search result with all words
thick-skinned	پوست کلفت
thick	کلفت
thick	ستبر
thick	صخیم
thick	غلیظ سفت
thick	انبوه
thick	گل الود
thick	تیره ابری
thick	گرفته
thick	زیاد
thick	پرپشت
thick	طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thick	با فاصله زیاد از دوسطح
how thick is the board?	کلفتی
how thick is the board?	تخته چقدراست
it is centimeters thick	دو سانتیمترکلفتی انست
thick and thin	در هر حال
thick and thin	در دشواری وسهولت
thick and thin	راسخ
thick Ethernet	شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
thick film circuit	مدار غشایی ضخیم
thick fog	مه غلیظ
thick skinned	پوست کلفت
thick skinned	بی احساس
thick skulled	کودن
thick skulled	خشک مغز
thick with trees	پر از درخت
thick witted	کودن
thick witted	خشک مغز
thick witted	بی ذوق
through thick and thin	درهمه حالی
to lay it on thick	گذاردن
to lay it on thick	قراردادن کارگذاشتن
to lay it on thick	نصب کردن ساختن
to lay it on thick	فرو نشاندن
To be in the thick of some thing .	در کش وقوس کاری بودن
He is absent- minded . He is muddle - headed . He is thick.	گیج است [حواسش پرت است]
Thick ( sparse , thin ) hair .	موی پرپشت ( کم پشت )
lay it on thick <idiom>	زیاده حداز کسی تمجیدکردن
pour it on thick <idiom>	ماهرانه چاپلوسی کردن از
thick <idiom>	احمق ،غیر منطقی
through thick and thin <idiom>	دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
thick warp	نخ تار کلفت
thick weft	نخ پود کلفت
Other Matches
skinned	لخت کردن
skinned	پوسته
skinned	جلد
skinned	پوست
skinned	پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned	پوسته ریخته گی
skinned	پوست پوستی
skinned	چرم
thin skinned	دارای پوست نازک
thin skinned	حساس
thin skinned	نازک نارنجی
single skinned	یک پوسته
thin skinned	پوست نازک
single skinned	یک جداره

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com