Dictiornary-Farsi | He was working like the devil. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 130 (7 milliseconds)

English	Persian
He was working like the devil.	مثل شیطان کارمی کرد(پرتلاش)


Other Matches

devil	ابلیس
devil	دیو
to go to the devil	جهنم شدن
the devil	رای
the devil	امان
go devil	ماشین بذرپاش دستی
go devil	لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
go devil	ارابه دستی
go devil	مین یا نارنجک کوچک
go devil	اژدر کوچک
devil	نویسنده مزدور
devil	با ماشین خردکردن
devil	تند و تیزکردن غذا
devil	روح پلید
devil	شیطان
to go to the devil	بجهنم رفتن
sea devil	ماهی کوسه
dust devil	تنوره دیو
devil's paternoster	ورد نفرین امیز
devil's claw	خفت پنجهای
devil's claw	خفت پنجه دیوی
devil worship	شیطان پرستی
devil may care	لاقید
devil may care	لاابالی
devil may care	بی توجه به مقام
devil-may-care <idiom>	نگرانی نداشتند
devil's advocates	شریک شیطان
to raise the devil	شلوق کردن
devil's advocate <idiom>	[ارائه استدلال مخالف]
raise a devil	شلوغ کردن
raise a devil	اشوب کردن
snow devil	بهمن
kill devil	طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
devil's advocate	کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocate	شریک شیطان
devil's advocates	کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil may care	بی باک
devil fish	اختپوت
blue devil	دیو
blue devil	افسردگی
dare devil	بی پروا
dare devil	بی باک
dare devil	نترس
devil fish	چرتنه
devil fish	هشت پا
blue devil	ال
give the devil his due <idiom>	منصف بودن
speak of the devil and he appears <idiom>	حلال زاده بودن
To be between the devil and the deep blue sea.	راه پس وپیش نداشتن
working	استخراج
working	فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
working	درست کار میکند
working mean	میانگین مفروض
working	کارگر طرزکار
working	مشغول کار
I'm working on it.	دارم روش کار میکنم.
working	کار کننده
instead of working	بجای اینکه او کار بکند
working paper	تعرفهء کار
working load	بار کاربردی
working man	کارگر افزارمند
working paper	ورقهء استخدام کارگر
working load	بار مجاز
working lead	بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
working fluid	سیال متحرک
working fluid	سیال عامل
working drawing	طرح ونقشه کار
working day	ساعت کار روزانه
working day	روز کار
working capital	سرمایه در گردش
working plan	نقشه اجرا راهنمای کار
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم
I am working here non-stop.	یک بند دارم اینجا کار می کنم
working relationship	رابطهکاریوحرفهای
working area	محوطهاستخراج
working capital	مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
working storage	انباره کاری
working storage	حافظه کاری
working set	مجموعه کاری
working set	مجموعه دایر
working section	قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
working sails	بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
working population	جمعیت شاغل
working point	نقطه فشار متوسط
working conditions	شرایط کار
working circuit	مدار جریان کار
working class	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
i do not feel like working	حال
metal working	فلزکاری
working classes	طبقه کارگر
furnace working	طرزکار کوره
working stress	تنش مجاز
in working condition	کارکننده
in working condition	دایر
working classes	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
i do not feel like working	کار کردن ندارم
hard working	پرکار
hard working	زحمت کش
working class	طبقه کارگر
cold working	سردکاری
working capacity	توانایی کار
working capacity	فرفیت کار
working capacity	سرمایه جاری
working ball	گوی با سرعت و چرخش کافی
working asset	سرمایه کار
working asset	سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
working angle	زاویه موثر
under ground working	استخراج زیرزمینی
working capital	تنخواه گردان
working parties	گروه کار
working party	گروه کار
cold working	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working property	قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
hot working brass	برنج قابل اهنگری
hot working die	ابزار عملیات حرارتی
hot working steel	فولاد عملیات حرارتی
safe working load	بارکاری مطمئن
working lead fluid	سیال متحرک یا عامل
it is in good working order	خوب کار میکند
metal working industry	صنعت فلزکاری
in good working order	دایر
working pressure gauge	استخراجدرجهفشار
it is in good working order	دایر است
The working (middle,upper)class.	طبقه کارگر (متوسط بالا )
super imposed working load	بار مربوط به بهره برداری از بنا
iron and steel working industry	صنعت اهن و فولاد
Stress reduces an employee's working capacity'	استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
demands of providing healthy living and working conditions	خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
With meager income . I am working all day for a mere pittance .	با چندرغاز تمام روزکار می کنم