English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
High Commissioner نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioner مامور عالیرتبه
High Commissioner نماینده عالیرتبه عضو عالیرتبه
Search result with all words
united nations high commissioner refugees for
united nations high commissioner مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
Other Matches
commissioner واسطه
commissioner مدیر مسابقات
commissioner مامور
commissioner مامور عالی رتبه دولت
commissioner عضو هیئت
commissioner حق العمل کار
commissioner نماینده
Esteemed commissioner! مامور عالی رتبه محترم!
on high به اسمان
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high ت
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
on high در بالا
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high value گران قیمت
on high در اسمان
high value قیمتی
very high ارتفاع خیلی بالا
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high خیلی بزرگ
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high (1 9 to 36) بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
high متعال رشید
high بلند پایه
high جای مرتفع
high عالی
high مرتفع
high بلند
high فراز
high سخت گران
high باصدای بلند
high اندکی فاسد
high واچرخه
high بزرگ
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high عظیم
high بالا
high بوگرفته
high minded مغرور
it is high time to go وقت رفتن رسیده است
to fly high بلندهمت بودن
to fly high بلندپروازی کردن
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high horse مغرور
high minded بامناعت
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle مانع بلند
to be in a high feather سرخلق بودن
high minded بزرگ منش
high impedance امپدانس بالا
hole high توقف گوی در کنار سوراخ
mean high water مد میانگین
high interest بهره سنگین
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high light نکات برجسته یا جالب
high limit حد نهایی
knee high تا زانو
knee high بزانو رسیده
high line پل رابط اصلی
high interest بهره گران
high lights نکات مهم
mast high پرچم افراشته
mast high تمام افراشته
mean high water اب بالای میانگین
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high land زمین کوهستانی
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high hat افاده کردن
high handed مکارانه
high-pitched والا
high-pitched متعال
high-pitched زیر
high-class درجه یک
high-class مرغوب
high-class کهبد
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high-class والا مقام
high-class از طبقات بالا
high-class بلندپایه
high-pitched ارجمند
high-pitched هیجان زده
high-pitched بسیار شیبدار
high card کارتبالا
high-rise وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high-rise ساختمان بلند
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
high-powered توانمند
high-powered پر توان
high-powered پر زور
high-powered پر نیرو
high-pitched میان فراز
high wires سیم بندبازی
high wire سیم بندبازی
high grade مرغوب
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grown بلند بالا
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed امرانه
high handed خودخواهانه
high hat کلاه بلند
high grade عالی
high grade درجه اعلی
very high frequency فرکانس خیلی زیاد
high life نوعی رقص تند
high life زندگی پر ریخت و پاش
high life زندگی شیک و پر تجمل
high jinks جشن و بیا و برو
high jinks سروصدا و شادی
high jinks جست و خیز
high jinks جشن و پایکوبی
with a high hand امرانه
high gear دنده قوی خودرو
high gloss پر جلاء
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high priest کاهن اعظم
high tension فشارقوی
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high sea دریای ازاد
high seas ابهای برون مرزی
high seas دریای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high seas دریاهای ازاد
high seas دریاهای باز
high seasoned پرادویه
high road جاده عمده
high road شاهراه
high proof سنگین
high proof تند
high proof برنده
high ranking عالی رتبه
high relief نقوش برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high resistance پر مقاومت
high resistance پرمقاومت
high resolution وضوح بالا
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high souled با جرات
high spirited متکبر
high strung بسیار حساس
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high status بلندپایه
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high storage انباره بالا
high strung کوک
high spirited جسور
high spin پر اسپین
high spin چرخش زیاد
high souled با همت
high speed سریع السیر
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed دنده سریع
high tension فشار قوی
high tender به مزایده گذاشتن
high tender مزایده
high temperature دمای بالا
high spin پرچرخش
high strung عصبانی
high money پول گران
high wrought پرکار
high wing بال بالا
high watermark نشان بلندترین ترازاب
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high polymer بسپار سنگین
high polymer بسپار بزرگ
high port حالت دست فنگ
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high potential فشار قوی
high pass پاس بلند
high wrought صنعتی
high wrought با استادی ساخته شده
high moral روحیه عالی
high moral روحیه قوی
high yield پربازده
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high yield با بازده زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com