Dictiornary-Farsi | I am leaving early in the morning. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 136 (7 milliseconds)

English	Persian
I am leaving early in the morning.	من صبح زود اینجا را ترک میکنم.


Other Matches

i was up early this morning	امروزصبح زود بیدار شدم
early in the morning	صبح زود
Early in the morning.	صبح زود
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
I must make an early morning start.	باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise . <proverb>	زود بخواب و زود بر خیز .
leaving	دست کشیدن از
We should be leaving now.	باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
leaving	به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
leaving	واگذاری
leaving	میلههای جامانده
leaving	اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving	رخصت
leaving	اذن مرخصی
leaving	رها کردن
leaving	ول کردن
leaving	گذاشتن
leaving	اجازه
leaving	باقی گذاردن
leaving	رهسپار شدن
leaving	عازم شدن
leaving	:
leaving	برگ دادن
leaving	مرخصی
leaving	ترک کردن
leaving group	گروه ترک کننده
He died leaving nothing but debts .	فوت کرد وهیچ چیز غیر از قرض باقی نگذاشت
leaving files open	به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
Bye and take care of yourself! [leaving phrase]	خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
the next morning	بامدادروز بعد
this morning	امروز بامداد
this morning	امروزصبح
the next morning	صبح روز بعد
morning	بامداد
morning	صبح
around 3 in the morning	تقریبا ساعت ۳ صبح
morning	پیش از فهر
morning star	ستاره بامدادی
morning star	ستاره صبح
morning twilight	فلق صبحگاهی
morning twilight	سپیده دم سپیده صبح
morning glory	نیلوفر پیچ
morning glory	اسب تندرو در تمرین ولی کنددر مسابقه
morning star	زهره
morning parade	مراسم صبحگاه
morning parade	صبحگاه
morning orders	دستورات روزانه
Good morning	پگاه خجسته باد
morning line	امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
morning twilight	پگاه
morning twilight	فلق
Good morning	بامدادان نیکو
Where wI'll you be tomorrow morning?	فردا صبح کجایی ؟
It wI'll clear up by morning .	تا صبح هواصاف خواهد شد
From morning tI'll noon .	ازصبح تا ظهر
morning room	اتاقنورگیر
coffee morning	آنچهدرصبحدرخانهافرادرویدهد
morning sickness	تهوع بامدادی
morning dress	جامهی رسمی صبحگاهی
yesterday morning	دیروز صبح
yesterday morning	بامداد دیروز
pride of the morning	مه یا باران بامداد
morning watch	پاس صبحگاهی
morning draught	صبوحی
morning orders	برنامه روزانه
morning call	دیدنی بعداز فهر
morning prayer	نماز بامداد
morning coat	نیم تنه دامن گرد
morning coats	نیم تنه دامن گرد
good morning	صبح شمابخیر
early	در ابتدا
early	در اوایل
early	بزودی
early	مربوط به قدیم عتیق
early	اولیه
early	زود
early as possible	هرچه زودتر
She wI'll arrive on friday morning .	جمعه صبح وارد خواهد شد
Leave it tI'll tomorrow morning .	آنرا بگذارتا فردا صبح
I've shoveled snow all the morning.	من تمام صبح برف پارو کردم.
morning call book	دفتر بیداری ناو
an early visit	دیدنی بموقع
He is an early riser.	صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
as early aspossible	هر چه بیشتر
early rising	زود خیزی
early rise	سخرخیز
early warning	اعلام خطر کردن
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر کردن
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
We set off early for ...	ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
early answer	پاسخ زود
as early aspossible	هر چه زودتر
early resupply	تجدیداماد در حین عملیات
early rise	زودخیز
early in the year	دراوایل سال
early fruit	میوه پیش رس یا زودرس
early rising	سحرخیزی
early resupply	تجدید اماد به موقع
early poets	شعرای پیشین
early peaches	هلوی پیش رس یازودرس
early start	زودترین زمان شروع یک فعالیت
early foot	سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early finish	زودترین زمان ختم یک فعالیت
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early spring	سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early maturing	زودرس
early riser	ادم سحرخیز
early bird	ادم سحرخیز
early weaning	از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
keep early hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
tomorow morning . I wI'll leavew for london.	فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
the morning hour has gold in its mouth <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
I havent had a bit sine morning .	از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
airborne early warning	راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
Everyone retired early that night.	در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
practice of early rising	مشق یا عادت سحر خیزی
early token release	در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
Early Christian architecture	سبک معماری دوران مسیحیت
to make an early start	زودرهسپار شدن
early infantile autism	در خودماندگی طفولیت
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
early event time	زودترین زمان وقوع یک واقعه
For petes sake , come early .	با لا غیرتا" زود بیا
currency of early islam	درهم
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
The early bird gets the worm. <proverb>	سحر خیز باش تا کامروا باشی.
to make an early start	زود حرکت کردن
early bird catches the worm <idiom>	هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
to keep early Šor good Šhours	زود خوابیدن وزود برخاستن
to skive off early [British English]	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
the early bird catches the worm <proverb>	کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock.	من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.