English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
ASIC ICهای خاص برای یک کار خاص یا خصوصیات مشخص
Other Matches
packaged مجموعه برنامههای کامپیوتری و روش استفاده ها که تمام خصوصیات کار مشخص را بپوشاند.
packages مجموعه برنامههای کامپیوتری و روش استفاده ها که تمام خصوصیات کار مشخص را بپوشاند.
package مجموعه برنامههای کامپیوتری و روش استفاده ها که تمام خصوصیات کار مشخص را بپوشاند.
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
silicon عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
particularity دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
multifunction صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
querying پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queried پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
query پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queries پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
exception ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
exceptions ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
to be clear to somebody برای کسی مشخص بودن
named departure point نقطه مشخص برای حرکت
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
fine tune تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
serve one's purpose <idiom> مفیدبودن شخص برای کاری مشخص
keypad مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
voyage charter اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
MMX قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
label یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
fields مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
labeling یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
fielded مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
labelled یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
boundaries جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundary جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
labels یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
symbolic i/o assignment نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
beaufort scale سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
flags یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
private محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
privates محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
flag یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
role indicator نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
effective آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
claim frame فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
arithmetic دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
PID متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
retrieval سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
tetragraph کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
calling sequence مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
answers سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
color code روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
powering قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
labelled 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
powers قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
labels 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
powered قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
label 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
personal ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
labeling 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
devices کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
languages دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
frequency shift keying روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
formats 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
symbolic 1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
symbolically 1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
identity عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
identities عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
niladic مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
high resolution bit mapped display تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
cards کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
algebra استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
CUG ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
programming نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
Ultimedia موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
cryptographic تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
analog صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
ruler میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rulers میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
constant سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constants سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
BAT file extension مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
descriptor کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
paticular خصوصیات
specifications خصوصیات
identity خصوصیات
specification خصوصیات
particular خصوصیات
characteristics خصوصیات
identities خصوصیات
patterns خصوصیات
pattern خصوصیات
featured خصیصه خصوصیات
features خصیصه خصوصیات
featuring خصیصه خصوصیات
aircraft specification خصوصیات هواپیما
strength properties خصوصیات استحکام
feature خصیصه خصوصیات
physical characteristics خصوصیات زمین
personalism خصوصیات شخص
profiled نیمرخ خصوصیات
military specifications خصوصیات نظامی
profile نیمرخ خصوصیات
profiles نیمرخ خصوصیات
patterns خصوصیات فردی
target description خصوصیات هدف
pattern خصوصیات فردی
profiling نیمرخ خصوصیات
racialism خصوصیات نژادی
bisexuality داشتن خصوصیات نر وماده
bathymetry اندازه گیری خصوصیات اب
personalities اخلاق و خصوصیات شخص
hypnagogic دارای خصوصیات خواب
hypnogogic دارای خصوصیات خواب
characters of economic growth خصوصیات رشد اقتصادی
quirk خصوصیات تغییر ناگهانی
quirks خصوصیات تغییر ناگهانی
personality اخلاق و خصوصیات شخص
volcanism شرایط و خصوصیات اتشفشانی
particulars جزئیات خصوصیات مشخصات
purchase description خصوصیات جنس مورد نیازخرید
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
quirk تزئینات یا خصوصیات خط نویسی شخص
quirks تزئینات یا خصوصیات خط نویسی شخص
physical characteristics مشخصات زمین خصوصیات بدنی
feminize دارای خصوصیات زنانه شدن
description لیست داده ها و خصوصیات آنها
bisexual دارای خصوصیات جنس نر وماده
ballistics شناسایی خصوصیات منحنی مسیرگلوله
stand-offs خصوصیات جنگ افزار هواپیما
capsular دارای خصوصیات کپسول مجوف
impalpability دارای خصوصیات لمس ناپذیری
stand-off خصوصیات جنگ افزار هواپیما
stand off خصوصیات جنگ افزار هواپیما
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
karyotype مجموعه خصوصیات کروموزمی موجودات
bisexuals دارای خصوصیات جنس نر وماده
technical characteristics خصوصیات فنی یک دستگاه یاوسیله
descriptions لیست داده ها و خصوصیات آنها
performances قطعه با کیفیت بالا یا با خصوصیات خوب
pl/ حاوی خصوصیات FORTRAN, COBOL, ALGOL
performance قطعه با کیفیت بالا یا با خصوصیات خوب
wellborn نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com