Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
interface
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
فاصل
interface
سطح مشترک
interface
وصل کردن از طریق رابط
interface
واسط
interface
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface
رابط
interface
واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface
یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface
میانجی
interface
که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface
وجه مشترک
interface
دفتر مشترک قسمتها
interface
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
friendly interface
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
electrical interface
تداخل الکتریکی
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
user interface
میانجی کمکی
centronics interface
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
standard interface
واسطه استاندارد
interface card
کارت رابط
standard interface
رابط استاندارد
parallel interface
رابط موازی
serial interface
رابط سری
centronics interface
رابط موازی
communication interface
میانجی ارتباطی
graphical user interface
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
graphical user interface
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface
میانجی نگارهای کاربر
system v interface definition
تعریف میانجی سیستم 5
computer interface unit
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
man machine interface
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
input output interface
میانگیر ورودی- خروجی
MIDI interface card
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
network interface card
کارت میانجی شبکه
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
general purpose interface
میانگیر همه منظوره
enhanced system device interface
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
small computer system interface
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
mail application programming interface
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
general purpose interface bus
مسیر میانگیر همه منظوره
primary
1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary
ورودی
primary
نخستین
primary
ابتدایی مقدماتی
primary
اولیه
primary
مقدماتی اصلی
primary
کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary
که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary
ابتدایی
primary
مقدماتی نخستین
primary
عمده
primary
تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary
اصلی
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary needs
نیازهای نخستین
primary gain
بهره اصلی بیماری
primary electron
الکترون اولیه
primary drive
سائق نخستین
primary current
جریان ورودی
primary consumers
مصرف کنندگان نخستین
primary center
مرکز اولیه
primary colors
رنگهای اصلی
primary emission
صدور اولیه
primary group
گروه نخستین
primary hypertension
افزایش اولیه فشار خون
primary inputs
دادههای اولیه
primary inputs
نهادههای اولیه
primary interest
مسئولیت اصلی
primary interest
هدف توجه اصلی
primary investment
سرمایه گذاری اولیه
primary colors
رنگهای نخستین
primary alcohol
الکل 1 درجه
primary alcohol
الکل نوع اول
primary amentia
نقص عقل نخستین
primary anxiety
اضطراب نخستین
primary armament
جنگ افزار اصلی
primary body
جسم اولیه
primary carbon
کربن نوع اول
primary cell
پیل ساده
primary industries
صنایع اولیه
primary center
مرکز عمده
primary circuit
مدار ورودی
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary cognizance
شناختهای اولیه
primary cognizance
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary coil
پیچک راه انداز
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary masses
نقاط مادی اولیه
grounded primary
مدار ورودی زمینی
primary treatment
تصفیه نخستین
primary track
شیار اصلی
primary track
شیار اولیه
primary tenses
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary position
موضع اصلی
primary reinforcement
تقویت نخستین
primary reinforcer
تقویت کننده نخستین
primary standard
استاندارد اولیه
primary structure
ساختمان اولیه
primary storage
انباره اولیه
primary storage
حافظه اولیه
primary treatment
پاکسازی نخستین
primary products
محصولات پایه
primary mission
ماموریت اصلی
primary motivation
انگیزش نخستین
primary personality
شخصیت نخستین
primary planets
سیارات عمده
primary carbon
کربن 1 درجه
primary planets
سیارات کبار
primary position
موضع ابتدایی
primary processes
فرایندهای نخستین
primary education
اموزش ابتدایی
primary productivity
فراوردگی نخستین
primary products
محصولات اولیه
primary zones
نواحی نخستین
primary wire
سیم ورودی
primary winding
سیم پیچ ورودی
primary structure
ساختمان اصلی
primary colour
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary schools
دبستان
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
primary school
دبستان
primary material
مواد اولیه فرش
[همچون نخ و رنگ]
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary accused
متهم اصلی
primary covert
پرهایاولیه
primary memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
primary marshalling
راهاولیه
primary root
ریشهاولیه
primary mirror
آئینهابتدائی
primary colours
رنگهای اصلی
primary standard grade
خلوص استاندارد اولیه
primary mental deficiency
عقب ماندگی ذهنی نخستین
primary sensory area
ناحیه حسی نخستین
primary mental abilities
تواناییهای عقلی نخستین
primary cosmic rays
پرتو کیهانی
primary projection area
ناحیه فرافکنی نخستین
primary diagonal
[matrix]
قطر اصلی
[ریاضی]
middle primary covert
پرهایاولیهمیانی
primary consumers: herbivores
مصرفکنندهاولیه
primary process thinking
اندیشیدن در فرایند نخستین
gross primary product
تولید ناخالص نخستین
net primary production
تولید خالص نخستین
primary vowel sounds
صداهای اصلی
to act through primary agents
به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary cosmic rays
تابش کیهانی
primary storage unit
واحد انبارش اولیه
primary consumers: herbivores
گیاهخواران
second rate
جنس پست
third-rate
درجه سه
second-rate
درجه دو
at any rate
درهر صورت
first rate
نخستین درجه
second rate
وسط
second rate
درجه دو
rate
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
second-rate
وسط
third-rate
پست
first rate
درجه اول
first rate
عالی
rate
نرخ
[درصد]
first-rate
عالی
rate
شمردن
third rate
درجه سوم
third rate
پست
third rate
درجه سه
third-rate
درجه سوم
second-rate
جنس پست
rate
مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rate
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate
درصد
rate
درجه بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com