Dictiornary-Farsi | Ideal City | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 102 (6 milliseconds)

English	Persian
Ideal City	[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]


Other Matches

ideal	مطابق نمونه واقعی
ideal	نمونه کامل فرضی
ideal self	خود ارمانی
ideal	ارمان
ideal	ارمانی
ideal	دلخواه
ideal	کمال مطلوب
ideal	هدف زندگی ارمان
ideal	ارزو
ideal	ایده ال
ideal conductor	هادی ایده ال
ideal dielectric	دی الکتریک ایده ال
ideal dielectric	عایق کامل
ideal efficiency	بازده ایده ال
ideal efficiency	راندمان ایده ال
ideal radiator	تابشگر کامل
ideal crystal	کریستال ایده ال
ideal position	وضعیت ایده ال
ideal fluid	سیال ایده ال
ideal position	پوزیسیون ارمانی شطرنج
ideal gas	گاز ایده ال
ideal index	شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
ideal paralleling	مدار موازی ایده ال
ideal conductivity	قابلیت هدایت ایده ال
ideal capacitor	خازن ایده ال
ideal solenoid	سولنوئید ایده ال
ideal rectifier	یکسوکننده ایده ال
beau ideal	خوشگل
beau ideal	زیبای تمام عیار کمال مطلوب
ideal solution	محلول ایده ال
ideal solenoid	پیچک ایده ال
ideal position	پوزیسیون ایده ال
ideal solenoid	سولنئید ایده ال
ego ideal	خود ارمانی
ideal rocket	راکت ایده ال
city	شهرک
city	شهر
city	شهر
inner city	بخش مرکزی شهر
city	شهر کوچک
ideal magnetization curve	منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
It was an enjoyable performance, if less than ideal.	این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
ideal rectangular pulse	پالس مربعی ایده ال
ideal electron gas	گاز االکترون ایده ال
ideal energy radiator	رادیاتور بدنه سیاه
ideal galvanic cell	باطری ایده ال
ideal galvanic cell	سلول گالوانیکی ایده ال
ideal irrigation interval	فاصله مطلوب ابیاری
ideal no load voltage	ولتاژ بی باری ایده ال
ideal no load d.c. voltage	ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
This is an ideal spot for picnics .	اینجا برای پیک نیک ماه است
City Hall	شهرداری
New York City	نیویورک
Kuwait City	کویت
Guatemala City	پایتختگوآتمالا
garden city	شهریدرداخلیکباغستان
city boundary	شهرمرزی
The city center .	میدان ( مرکز ) شهر
How far is it to city centre?	تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre?	مرا به مرکز شهر ببرید.
central city	مرکز شهر
central city	شهر مرکزی
City Beautiful	[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
city view	نمای شهر
provincial city	شهرستان
Garden city	بوستان شهر
How do I get to city center?	چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Vatican City	شهر واتیکان
Panama City	شهر پاناما
they poured toward that city	سوی ان شهر هجوم کردند
the city has been proclaimed	قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
mushroom city	شهری که زود ترقی میکند
city editor	نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker	شهری
city slicker	زرنگ
city slicker	رند
empire city	نیویورک
to prostrate a city	شهری را با خاک یکسان کردن
Mexico City	مکزیکوسیتی
City Hall	ساختمان شهرداری
City Hall	بلدیه
city article	گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
Ho Chi Minh City	شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
to raze a city to the ground	شهری را با خاک یکسان کردن
brown air city	شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city	بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
bombers raided the city	بمب افگن هابران شهرحمله کردند
gray air city	شهر با مه دود اکسیدی
to serve the city with water	اب برای شهر تهیه کردن
that city lies in ruins	ان شهر خراب
The city was razed to the ground.	شهر با خاک یکسان شد
To lay siege to a city .	شهری را محاصره کردن
Every man is a sovereign in his own city . <proverb>	هر کس به شهر خود شهریار است .
the hill overhangs the city	تپه به شهر مشرف است
What's the fare to city centre?	نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
that city lies in ruins	است
A series of city improvement works.	یکرشته کارهای عمرانی شهری
Enemy troops poured into the city.	سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness .	تمام شهر غرق درتاریکی بود
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.	دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.	شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .