Dictiornary-Farsi | In this case ( instance) . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
In this case ( instance) .	دراین مورد


Other Matches

in the first instance	بدوا"
instance	شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
in the first instance	در مرحله اول
in no instance	در هیچ مورد
for instance	مثلا`
at the instance of	بر حسب تقاضای
This is only one instance out of many .	این یک مورداز هزار تا است
For instance . By way of example .	مثلا"( من باب مثال )
at the instance of	به تقاضای
instance	لحظه مورد
instance	نمونه
instance	بعنوان مثال ذکر کردن
instance	مثل
instance	مثال شاهد
instance	وهله
instance	مورد
court of first instance	دادگاه بدوی
court of first instance	محکمه بدایت
court of first instance	دادگاه شهرستان
petition to court of first instance	عرضحال بدوی
For example ( instance ) , lets take Iran .	مثلا" فرضا" همین ایران
just in case	احتیاطا
in no case	به هیچ دلیل
in no case	اصلا
in no case	به هیچ صورت
as the case may be	بسته بمورد
as the case may be	تاچه مورد باشد
just in case	برای مطمئن بودن
case	حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
in that case <adv.>	پس
in that case <adv.>	دراینصورت
in that case <adv.>	سپس
in that case <adv.>	بعد
case	پوشه
as may be the case <adv.>	بطور امکان پذیر
in that case	حال که چنین است
in that case	دراینصورت
in case of need	عنداللزوم
such being the case	حال که چنین است دراینصورت
in case	برای احتیاط
in case	چنانچه مبادا
in case	در صورتیکه
in any case	درهر حال
that is not the case	مطلب چنین نیست
case of need	مباشر
use case	مجموعه ای از رویدادها
In that case he is right.	د رآنصورت حق با اوست
Such is not the case . That is not so.	اینطور نیست
As the case may be .	برحسب مورد( آن)
in case	هرگاه
in case <idiom>	برطبق
in no case	به هیچ وجه
in this p case	دراین موردبخصوص
as may be the case <adv.>	احتمالی
case	درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case	صندوق جعبه
case	: سرگذشت
case	مسئله
case	غلاف پرچم
case	فرف محفظه
case	جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case	چمدان
case	محاکمه
case	دعوی مورد
case	جلد
case	پوسته
case	پوشاندن
case	مورد
case	جعبه
case	قضیه
case	دعوی مرافعه
case	اتفاق
case	وضعیت موقعیت
case	حالت
case	جا
case	قالب قاب
case	کیف
case	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case	موضوع حالت
case	دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case	پوشش
case	قاب
case	کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
case	تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case	رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case	مورد غلاف
case	غلاف
case	روکش
case	صندوق
case	پوشانیدن صندوق
case	روکش کردن
case	وضع
case	محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case	دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
case	پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case	پرتزیر
case	حروف بزرگ یا حروف معمولی
case	دعوی
suit case	جامه دان
to put the case	فرض کردن
the vocative case	حالت ندا
to hear a case	دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
suit case	جا رختی
the vocative case	اسم منادی
suit case	چمدان
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
oblique case	حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
special case	مورد خاص یااستثنایی
pillow case	روه متکا
pillow case	رویه بالش
pray consider my case	خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
pray consider my case	تمنی اینکه
referee in case of need	داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
running down case	دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
pencil case	جا مدادی
schreber case	مورد شربر
show case	قفسه جلو مغازه
objective case	حالت مفعولی
special case	مورد ویژه
degenerate case	تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
degenerate case	تباهیدگی [ریاضی] [فیزیک]
show case	ویترین جعبه اینه
pen case	قلمدان
pencil case	مدادگیر
transfer case	جعبه انتقال نیرو
(a) case in point <idiom>	مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
It is quite a hypothetical case .	این یک قضیه کاملا" فرضی است
Supposing that is the case .	بفرض اینکه اینطور باشد
At any rate . In any case . Anyway .	درهر صورت
He wI'll expedite our case.	اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
Take an umbrella just in case.	احتیاطا"چترهمراه ببرید
packing case	جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
attachT case	کیفدستی
in any case (event) <idiom>	مطمئنا
brief case [briefcase]	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
door-case	چارچوب در
case-bottle	شیشه چارپر
to argue the case for [against] something	بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
attache case	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
writing case	محلنوشتن
weekend case	چمدانتعطیلاتآخرهفته
worst-case	بدبینانهترین
worst-case	بدترین وضع یا احتمال
withdrawal of a case	استرداد دعوی
watch case	قاب ساعت
transmission case	گیربکس
scroll case	قسمتطومار
transmission case	جعبه دنده
transfer case	دیفرانسیل
bobbin case	ماکو
cylinder case	جعبهسیلندر
vanity case	کیفلوازم آرایش
spiral case	جعبهمارپیچ
spectacles case	جاعینکی
case law	قانون موضوعه
screen case	صفحهنمایش
plastic case	جایپلاستیکی
passport case	جایپاسپورت
key case	جاکلیدی
gin-case	[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
case numbers	شماره بسته ها
case depth	عمق مین
case branch	انشعاب شرطی
case bottle	شیشه چارپهلو
case bottle	چارپر
case analysis	تحلیل مورد
cartridge case	پوکه
cartridge case	پوکه فشنگ
bullet case	پوکه
battery case	جعبه باتری
attache case	کیف پیک
case harden	سخت گردانی سطحی
case hardening	سخت گردانی سطحی
case ment	غلاف
case ment	پنجره پوشش
case ment	روزنه
case ment	پنجره لولادار
case mate	پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
case mate	بمب پناه جای نصب توپ درناو
case mate	پناهگاه توپ
case marks	علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
case knife	چاقوی بزرگ
case knife	چاقوی جلد دار
attache case	کیف دستی
attache case	چمدان یا جامه دان مخصوص حمل اسناد
admissible case	دعوی مسموع
case histories	تاریخچه
case histories	سوابق
upper case	حروف بزرگ
upper case	حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
upper case	حرف بزرگ
lower case	حروف کوچک
test case	شخص یاچیز مورد ازمایش
test case	قضیه در ازمایش
case histories	سابقه مرض ودرمان
case histories	شرح حال
adjudicated case	قضیه محکوم بها
adjudicated case	امر مختومه
case study	مورد پژوهی
case study	بررسی موردی