English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English Persian
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Other Matches
Indian هندی
Indian هندوستانی
Indian وابسته به هندی ها
indian cress گل لادن
indian corn بلال
indian corn ذرت
indian club میل ورزشی
indian club میل زورخانه
indian club باشگاه هندیها
indian check سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
indian berry مرگ ماهی
indian tobacco تنباکوی هندی
indian weed تنباکو
indian weed توتون
indian defence دفاع هندی شطرنج
indian file ستون یک
indian pendants ریسمانهای انتهای چوب که کیسه لاکراس با ان سست یاتنگ میشود
the indian ocean اقیانوس هند
indian ocean اقیانوس هند
indian nard سنبل هندی
indian millet ارزن هندی
indian liquorice چشم خروس
indian licorice عشقه چشم خروس نخود امریکایی
indian in reverse هندی معکوس
indian hemp شاهدانه هندی شاهدانه کانادایی
indian giver بخشنده دون
indian giver کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
indian meal ارد ذرت
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian ink مرکب چین
Indian rug قالی یا قالیچه مربوط به هندوستان
West Indian هندوستانغربی
indian shot خیز ران هندی
Red Indian اهالیهندیشمالآمریکا
american indian سرخ پوست امریکایی
indian red خاک سرخ مایل بزرد
tchigorin indian دفاع هندی چیگورین
tchigorin indian دفاع هندی قدیم شطرنج
old indian defence دفاع هندی قدیم شطرنج
nimzo indian defence دفاع نمیزو هندی در پیاده وزیر شطرنج
king's indian defence دفاع هندی شاه شطرنج
king's indian attack حمله هندی شاه شطرنج
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
indian or single file صف تکی
indian or single file ستون یک
bogoliubov indian defence دفاع بوگولیوبوف- هندی درپیاده وزیر شطرنج
queen's indian defence دفاع هندی وزیر شطرنج
franco indian defence دفاع هندی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
style سبک بافت
there is no style about her سرووضعش زیبایی
there is no style about her ندارد
there is no style about her لباس یا وضعش متداولی است
old-style روش گاهشماری قدیمی
style آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
old-style حروف باریک و خمیده به جلو
style ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style شیوه
style روش
style سلیقه
style سبک متداول
style قلم
style میله متداول شدن
style خامه سبک نگارش
style فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
style سبک
style معمول کردن مد کردن
style نامیدن
bald style روش و مکتب ساده وبی لطافت
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
managerial style سبک مدیرانه
Lombard style سبک لومبارد
Lancet style [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
Isabellino style سبک ایزابلین
Isabellian style سبک ایزابلین
Hirsau style [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Federal style سبک معماری فدرال
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
dragon style [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
chateau style [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
cathedral style [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
castle style [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
cramp one's style <idiom> محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
in a narrative style بشکل روایت
orientalizing style شیوه خاورمابی
line style سبک خط
life style سبک زندگی
ease of style روانی انشا
ease of style سبک سلیس
easy style انشای روان
easy style سبک سلیس
elegant style انشا فریف
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
in a narrative style بسبک داستان
orientalizing style سبک شرقی
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
pointed style سبک قوس تیزه دار
To go out of fashion (style). بدام افتادم
type style سبک فونت
brush style طرح قلم
brush style قالب قلم
style sheet ورق تعاریف
style sheet مجموعه تعاریف
style sheet الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
style of architecture سبک معماری
severe style شیوه جدی
cognitive style سبک شناختی
Italian Villa style [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
context style of a expression سیاق عبارت
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
His style of writing is rather colourless and lifeless. سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com