Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 60 (5 milliseconds)
English	Persian
Jehovah's Witness	ارگانیمذهبیکهعقایدوایدههایبعضیازمسیحیانمبنیبرخاتمهپذیریدنیاراقبولدارند
Other Matches
Jehovah	یهو خدای بنی اسرائیل
Jehovah's Witnesses	دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
witness	گواهی دادن
witness	گواه شاهد شهادت دادن
witness	گواه اوردن
witness	شاهد
witness	گواهی
witness	شهادت
witness	گواه
witness	شاهد مدرک
witness	شهادت دادن
witness	دیدن گواه بودن بر
to call to witness	استشهادکردن از
to call to witness	بشهادت طلبیدن
to call to witness	بگواهی خواندن
to bear witness to	شهادت دادن نسبت به
to bear witness to	گوهی دادن به
to bear witness	گواهی دادن
subscriping witness	گواهی کننده سند
subscriping witness	مسجل
subscriping witness	مصدق
witness heaven!	خدا گواه است
eye witness	گواه عینی
eye-witness	گواه عینی
eye witness	شاهد عینی
eye-witness	شاهد عینی
as God is my witness ...	خدا شاهد است ...
To produce a witness.	دردادگاه شاهد آوردن
I saw it for myself . I was an eye –witness	خودم شاهد قضیه بودم
skilled witness	کارشناس اهل خبره
skilled witness	شاهد متخصص
ocular witness	شاهد عینی
witness stand	محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
ear witness	گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
challenging a witness	جرح شاهد
call to witness	به شهادت طلبیدن
call to witness	گواهی خواستن از
call to witness	گواه گرفتن
bear witness	شهادت دادن
bear witness	گواهی دادن
witness box	جایگاه ویژه گواهان در دادگاه
witness box	جایگاه شهود گواه جای
expert witness	شاهد خبره
eye witness	شاهد عینی
summoning a witness	استشهاد
producing a witness	استشهاد
mountains witness	کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
in witness whereof	برای گواهی مراتب بالا
eye witness	گواه عینی
false witness	گواهی یاشهادت دروغ
he summoned god for witness	خدارابگواهی طلبید
The written statements of the witness.	اظهارات کتبی شاهد
to compel the attendance of a witness	وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
he summoned god for witness	خداراشاهدگرفت
My clothes are a witness to my poverty.	لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I was an eye witness to what happened.	من حاضر وناظر وقا یع بودم
examination of witness's eligibility	تزکیه
tradition related by successive witness	تواتر
tradition related by successive witness	سنت متواتر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com