English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
English Persian
Lets suppose the news is true . حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Other Matches
Lets talk business. Lets talk turkey. بی تعارف وجدی حرف بزنیم
suppose فرض کردن
suppose انگاشتن
suppose گمان کردن
suppose پنداشتن
suppose فرض کنید
Let us suppose ... حالا فرض کنیم که ...
I suppose so, yes. من اینطور حدس می زنم. بله.
i suppose so گمان میکنم
suppose تصور کردن
lets ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lets سرویس خطا سرویس بد
lets گذاشتن
lets اجازه دادن
lets رهاکردن
lets ول کردن
lets اجاره دادن اجاره رفتن
lets درنگ کردن مانع
lets انسداد
lets سرویس خطا
lets به اجاره رفتن
lets اجاره دهی
lets اجاره
lets اجاره دادن
Lets get to the point. بپردازیم به اصل مطلب
Lets leave it at that . بگذریم !
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
Lets go for a walk ( stroll) . برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
For example ( instance ) , lets take Iran . مثلا" فرضا" همین ایران
Lets go to my house for pot luck . برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
Lets walk to the edge of water. بیا تا لب آب قدم بزنیم
Lets sit in the shade , Its cooler. توی سایه بنشینیم خنک تر است
Lets pass on (proceed) to the main issue. برویم سر مطلب اصلی
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
what news خبرتازه چه دارید
what news چه خبر تازه دارید
keep up with the news <idiom> حفظ اطلاعات
news اوازه
news اخبار
news خبر
news agencies بنگاه خبرگزاری
Job's news خبر بد
unofficial news خبر غیر رسمی
The news bowled her over . این خبر کمرش را شکست
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
to break news فاش کردن اخبار
news writer خبرنگار
They were devastated by the news. این خبر آنها را بسیار پریشان کرد.
news agencies آژانس خبری
What is the latest news? آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
That was exhilarating news. روح این خبر روحم را شاد کرد
break the news <idiom> اول ازهمه خبر را رساندن
The news shocked me. این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
The news got round that he has come. خبرپیچیدکه اوآمده است
hot news خبر دست اول
news agency آژانس خبری
news agency بنگاه خبرگزاری
news vendor روزنامه فروش
news room اطاق روزنامه خوانی
news reader نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
news-stand جایگاه فروش روزنامه
good news مژده
good news خبر خوش
news agent روزنامه فروش
news agent خبرگزار
impartation of news رساندن یا ابلاغ خبر
news conferences مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
news conference مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
news-stands جایگاه فروش روزنامه
news stand جایگاه فروش روزنامه
news print کاغذروزنامه
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning . گوش شیطان کر (بزن بچوب )
The news caused a sensation. خبر مثل توپ صدا کرد
daily news paper روزنامه یومیه
to pass on [information or news] به بقیه اطلاع دادن
He cried the news all over the town . با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
Bad news travels fast . <proverb> خبرهاى بد سریع پخش مى شوند.
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
true <adj.> شایسته
Is it true that. . . ? راست است که ...؟
true راست
true value مقدار حقیقی
true mean میانگین حقیقی
true درست
true حقیقی کردن
true وضعیت منط قی
true ثابت
true واقعی حقیقی
true <adj.> مناسب
true <adj.> صحیح
true <adj.> درست
true راستگو
true خالصانه صحیح
true ثابت کردن
true راستین
true فریور
true حقیقی
true پابرجا
true course سمت مسیر جغرافیایی
true course سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
true course راه حقیقی
true course heading true :syn
true convergence انحراف جغرافیایی
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
true complement مکمل واقعی
true complement متمم واقعی متمم مبنایی
true complement مکمل صحیح
true complement متمم مبنایی
true resistance مقدار مقاومت اهمی
true basic تروبیسیک
true north شمال حقیقی
true north شمال جغرافیایی
true to one's promise خوش قول
true dip شیب حقیقی
true north شمال واقعی
true complement متمم واقعی
true copy رونوشت مطابق با اصل
true resistance مقدارمقاومت حقیقی
partially true تا یک اندازه راست
partially true فی الجمله راست
ti is true in the rough بطورکلی درست است
true altitude altitude observed
true azimuth گرای حقیقی
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
true bearing سمت جغرافیایی
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
true variance پراکنش حقیقی
true [and accurate] <adj.> از روی صدق وصفا
What you say is true in a sense . گفته شما به معنایی صحیح است
true born حلال زاده اصیل اصل
true bred اصیل
true bred با تربیت
true-blue هوادار دو آتشه
true wind باد حقیقی
true vertical قائم واقعی
true horizon افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
true heading course true
true hearted صمیمی
true meridian نصف النهار واقعی
true track تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
true slump نشست واقعی
true score نمره حقیقی
true power توان واقعی
true power توان متوسط
true power توان حقیقی
true pelvis لگن زیرین
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
true wind سمت وزش باد
true life مطابق زندگی روزمره
accept as true باورکردن
true life واقعی
accept as true تبصره
accept as true گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
true hearted بی ریا
true-blue پیرو متعصب
true form فرم واقعی
true he is somewhat stingy.... راست است که اندکی خسیس است ولی ...
true heading سمت حقیقی
true life حقیقی وصحیح
true heading سمت جغرافیایی
true copolymer همبسپار حقیقی
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
it is true that he was sick راست است که او ناخوش بود
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
true air speed سرعت نسبی هواپیما
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
true or real focus کانون حقیقی
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
show one's (true) colors <idiom> نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
true false questions پرسشهای درست- نادرست
It doesnt ring true to me . به گوشم درست نمی آید
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
true false test ازمایش درستی ونادرستی چیزی
Theres many a true word spoken in jest . <proverb> در هر مزای یقایقى نهفته است .
Lets talk man to man . بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com