English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5 milliseconds)
English Persian
Lombard style سبک لومبارد
Other Matches
lombard street خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
It's Lombard Street to a China orange. <idiom> کاملا مسلم وقطعی است.
It's Lombard Street to a China orange. <idiom> بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد.
style ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style سبک بافت
style آرایش [سازمانی یا سیستمی]
there is no style about her سرووضعش زیبایی
there is no style about her ندارد
there is no style about her لباس یا وضعش متداولی است
style ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
old-style روش گاهشماری قدیمی
old-style حروف باریک و خمیده به جلو
style سلیقه
style نامیدن
style معمول کردن مد کردن
style میله متداول شدن
style قلم
style سبک متداول
style خامه سبک نگارش
style روش
style شیوه
style فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
style سبک
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
castle style [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
cathedral style [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
managerial style سبک مدیرانه
Lancet style [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
Isabellino style سبک ایزابلین
Isabellian style سبک ایزابلین
Hirsau style [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Federal style سبک معماری فدرال
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
dragon style [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
chateau style [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
line style سبک خط
cramp one's style <idiom> محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
in a narrative style بسبک داستان
elegant style انشا فریف
easy style سبک سلیس
easy style انشای روان
ease of style سبک سلیس
ease of style روانی انشا
cognitive style سبک شناختی
brush style قالب قلم
brush style طرح قلم
bald style روش و مکتب ساده وبی لطافت
in a narrative style بشکل روایت
life style سبک زندگی
orientalizing style شیوه خاورمابی
style sheet ورق تعاریف
style sheet الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
type style سبک فونت
style of architecture سبک معماری
severe style شیوه جدی
pointed style سبک قوس تیزه دار
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
To go out of fashion (style). بدام افتادم
orientalizing style سبک شرقی
style sheet مجموعه تعاریف
context style of a expression سیاق عبارت
Italian Villa style [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
His style of writing is rather colourless and lifeless. سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com