English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Lust for power and riches. شهوت قدرت وثروت
Other Matches
riches ثروت زیاد
riches پول مال
riches ثروت
riches وسیله ثروتمندی
riches جواهرات
he aims at riches مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
go from rags to riches <idiom> از صفر به همه چیز رسیدن
nouveaux-riches تازه بدوران رسیده
lust شهوت
lust هوس
lust حرص واز شهوت داشتن
lust ful شهوانی
to pander any one's lust وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power توان [ریاضی]
power قوه [ریاضی]
power up روشن کردن
power up برق
useful power توان مفید
will power <idiom> قدرت
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
power on روشن کردن
will to power قدرت خواهی
power saw اره ماشینی
will-power اراده
will-power عزم راسخ
useful power قدرت مفید
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down قطع نیرو
power down قطع برق خاموش کردن
e. power نیروی اجرایی
e. power قوه مجریه
will-power قدرت اراده
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power saw دستگاه اره
will-power تصمیم
power زور
power درشت نمایی قدرت دوربین
power قوه یا توان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power دولت
power اقتدار و اختیار
power راندن
power قوه
power برقی
power دستگاه برقی
power قدرت دیدذره بین
power قدرت
power برتری
power توان نیرو
power برق
power اقتدار سلطه نیروی برق
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power زور بکاربردن
power توان برقی
power نیرو
power توان
power انرژی
power توانایی
power شدت
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power توان از دست رفته
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power خاموش کردن یک وسیله
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power قدرت نیرو
power supply تامین کننده برق
power supply مبدل برق
power stroke مرحله قدرت
power shovel ماشین خاک کش
power spectrum طیف توانی
power steering فرمان خودکار
power source منبع قدرت
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
radiant power شاره تابان
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power shovel بیل مکانیکی
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
reactive power توان هرز
power structure ساخت قدرت
power test ازمون قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission انتقال انرژی
power volleyball والیبال قدرتی
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret برجک برقی
power unit پیش راننده
predictive power قدرت پیش بینی
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power system شبکه نیرو
power supplay منبع قدرت
power supplay منبع تغذیه
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
idle power توان کور
tractive power نیروی کشش
pulling power نیروی کشش
power surge برق ناگهانی
power user کاربر پیشرفته
power brake ترمز سروو
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power factor ضریب توان
power cable کابل قدرت
power cable کابل جریان قوی
power circuit مدار توان
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power consumption مصرف برق
power dissipation اتلاف قدرت
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power dive شیرجه
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power endurance توان استقامت
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power pack جعبه تغذیه
power play نقشه تهاجمی
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power of reservation حق اعتراض
power of production نیروی تولید
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power mains شبکه نیرو
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power consumer مصرف برق
power rammer زمین کوب مکانیکی
reactive power توان غیر فعال
power cut قطعبرق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power failure رفتن برق
power cut رفتن برق
solar power نیروی خورشیدی
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets پریز ها
power blackout قطع برق
power cut خاموشی
power point اتصالبرق
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction. قوه تشخیص
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
power pack باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
power blackout خاموشی
power failure خاموشی
power outlet پریز دیواری
power outlet پریز روی دیوار
power of procuration وکالت نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com