Dictiornary-Farsi | Madrklmh that every human being is conscious knowledge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 151 (10 milliseconds)

English	Persian
Madrklmh that every human being is conscious knowledge	مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد


Other Matches

self-conscious	کمرو
self conscious	خجالتی خجول
to become conscious	به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
conscious	آگاهانه
self conscious	خود پسند
self conscious	خوداگاه
conscious	هشیار
conscious	وارد
conscious	هوشیار
conscious	اگاه
conscious	باخبر ملتفت
conscious	بهوش
conscious error	خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
semi-conscious	نیمه هشیار
semi-conscious	نیمه بیهوش
class-conscious	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
semi-conscious	در حال نیمه غش
class conscious	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
conscious mind	آگاهی
conscious mind	هوشیاری
conscious mind	اطلاع
conscious mind	حس اگاهی
conscious mind	هشیاری
human	وابسته بانسان
human	انسانی
human	دارای خوی انسانی
human being	انسان
non human	غیر انسانی
non human	غیر متعلق به نژاد انسان
non-human	غیر انسانی
non-human	غیر متعلق به نژاد انسان
human being	ادمی
human right	حق بشر
human engineering	مطالعهای مربوط به طراحی محصولاتی که برای استفاده انسانها اسانتر و راحتتر میباشد
human skill	مهارت انسانی
human factor	عوامل انسانی
human resources	منابع انسانی
human ecology	بوم شناسی انسانی
human movement	حرکت انسان
human factor	عامل انسانی
human language	زبان بشری
human kind	جنس ادمی
human kind	نوع بشر
human factor	فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
human computer	امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
in human shape	بصورت یا
the human race	بشریت
human nature	ماهیت آدم
The human body	بدن انسان
A human being should have humanity . <proverb>	آدمى را آدمیت لازم است .
To err is human. <proverb>	بشر جایزالخطاست .
human denture	دندانانسان
the human intellect	عقل
the human race	نوع بشر
in human shape	انسان
human race	بشریت
human capital	سرمایه انسانی
human biometric	زیست سنجی انسانی
human rights	حقوق بشر
human beings	ادمی
human nature	فطرت
human beings	انسان
human nature	طبیعت انسان
bill of human rights	اعلامیه حقوق بشر
investment in human capital	سرمایه گذاری در نیروی انسانی
it transcends human reason	ماورای عقل ........
milk of human kindness	مهربانی طبیعی بشر
where no human foot can tread	جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
human rights commission	کمیسیون حقوق بشر
human factors engineering	مهندسی عوامل انسانی
it transcends human reason	بالاترازعقل بشراست
human oriented language	زبان ارایش یافته بشری
human machine interface	حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
The human brain is a complex organ .	مغز انسان عضو پیچیده یی است
universal declaration of human rights	اعلامیه جهانی حقوق بشر
knowledge	معرفت
knowledge	شناسایی
knowledge	دانایی
knowledge	سیستم کامپیوتری که عکس العملهای ذخیره سازی
knowledge	دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
knowledge	نرم افزاری که دانش
knowledge	دانش
to a knowledge	کسب معرفت کردن
to a knowledge	دانش اندوختن
to my knowledge <adv.>	تا اونجایی که من میدونم
knowledge	علم
knowledge	شناخت
knowledge	آگاهی
knowledge	دانش
knowledge	اگاهی
knowledge	دانایی علم
knowledge	اطلاع
knowledge	علم
knowledge	وقوف
knowledge	شناخت
knowledge	ادراک
knowledge	طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
knowledge	آنچه دانسته است
it came to my knowledge	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
knowledge	بصیرت
knowledge	وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
immediate knowledge	معرفت بیواسطه
i have no knowledge of it	هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
self knowledge	خوداگاهی
knowledge representation	نمایش دانش
carnal knowledge	مجامعت
knowledge base	پایگاه دانش
knowledge base	پایگاه معلومات
knowledge acquisition	کسب معلومات
knowledge acquisition	دانشیابی
indirect knowledge	معرفت غیرمستقیم
knowledge acquisition	آگاهی یابی
global knowledge	اطلاع سراسری
expert knowledge	تخصص
every branch of knowledge	هرشاخه ازعلوم
empirical knowledge	معرفت تجربی
knowledge representation	بازنمود دانش
carnal knowledge	بغل خوابی
knowledge of persons	شناسایی اشخاص
carnal knowledge	جماع
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
knowledge base	پایگاه اگاهی
knowledge domain	قلمرو اگاهی
knowledge domain	قلمرو دانش
knowledge of results	اطلاع از نتایج
knowledge representation	نمایش معلومات
knowledge work	کار اطلاعاتی
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
To acquire knowledge.	دانش فرا گرفتن
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
to reach for knowledge	برای یافتن
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
general knowledge	علم اجمالی
He did it with his fathers knowledge.	با اطلاع پدرش اینکار راکرد
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
knowledge engineering	مهندسی معلومات
knowledge of a language	دانستن زبانی
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
knowledge engineer	مهندسی دانش
knowledge is power	دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
knowledge industries	صنایع اطلاعاتی
It is common knowledge that ...	این را همه کس بخوبی میدانند که ...
equivalent knowledge credit	تصدیق اعتبار علمی
equivalent knowledge credit	تصدیق دانش علمی
personal knowledge of the judge	علم قاضی
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb>	جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
interface human machine interface	امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری