Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 146 (8 milliseconds)
English	Persian
Military aid with no strings attached .	کمکهای نظامی بدون قید وشرط
Other Matches
strings attached <idiom>	تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
G-strings	لنگ باریک
G-strings	پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
to have two strings to one bow	با یک دست دو هندوانه برداشتن
to pull the strings	دیگران را الت قراردادن
to pull the strings	گربه رقصاندن
end strings	نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
purse strings	ریسمان سر کیسه
purse strings	نیفهی انبان
to pull strings	از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
melody strings	نخملودی
pull strings <idiom>	رشوه دادن
purse strings	بند همیان
heart strings	عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
to hold the purse strings	درکیسه را بستن
to loosen the purse strings	پول خرج کردن
to hold the purse strings	جلو پول راگرفتن
to loosen the purse strings	باز یا
to loosen the purse strings	کردن
attached <adj.> <past-p.>	تخصیص داده شده
attached <adj.> <past-p.>	الحاق شده
attached <adj.> <past-p.>	اختصاص داده شده
attached <adj.> <past-p.>	پیوست شده
attached <adj.> <past-p.>	ملحق شده
attached <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
attached <adj.> <past-p.>	ضمیمه شده
attached	پیوسته
attached	دلبسته علاقمند
attached	وابسته
attached	مربوط متعلق
attached <adj.> <past-p.>	افزوده شده
attached	ضمیمه
attached curtain	پردهکرکرهای
thereto attached	ضمیمه به ان
There is only one condition attached to it .	فقط یک شرط دارد
thereto attached	پسوسته بدان
To feel attached to someone .	به کسی دل بستن
attached processor	ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
attached processor	پردازنده الصاقی
attached strength	استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
channel attached	اتصال کانالی
link attached	راه دور
link attached	دور
link attached	دور دست
attached airlift service	یکان ترابری هوایی زیرامر
They grew attached ( attracted) to each other.	به همدیگر علاقمند شدند
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it.	بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
registered letter with receipt attached	نامه سفارشی دو قبضه
military	جنگی ارتش
military	مربوط به نظام
military	نظامی
military	نظام
military	ارتشی
military	سربازی
military services	قسمتهای نظامی
military training	اموزش نظامی
military testament	وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
military services	نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
military testament	وصیتنامه نظامی
military specifications	خصوصیات نظامی
military specifications	کدتخصصی نظامی
military spending	مخارج نظامی
military symbols	علایم قراردادی نظامی
military strategy	استراتژی نظامی
military strategy	فنون سوق الجیشی نظامی
military training	تعلیم نظامی
politico military	امور سیاسی نظامی
politico military	عملیات سیاسی نظامی
military campaign	لشکرکشی [ارتش]
Military operations.	عملیات نظامی
military device	اسباب ارتشی
A military band.	دسته موزیک نظامی
military communica	ارتباطاتنظامی
to enter the military	داخل نظام شدن
the military profession	کار نظام
the military profession	کار نظامی
military police	دژبان
military service	خدمت زیر پرچم
military body	هیئت رئیسه نظامی
military channel	سلسله مراتب نظامی
military channel	چانل نظامی مجرای نظامی
military clock	ساعت یا وقت نظامی
military college	دانشکده افسری
military comission	هیئت نظامی
military comission	کمیسیون نظامی
military convention	اتحاد نظامی
military court	دادگاه نظامی
military courtesy	اداب معاشرت نظامی
military courtesy	رفتارو اداب نظامی
military courtesy	احترامات نظامی
military courtesy	شئونات نظامی
military body	هیئت نظامی
military service	خدمت نظام وفیفه
military service	خدمت نظامی
military service	نظام وفیفه
by military force	با نیروی نظامی
counter military	ضد عملیات نظامی
counter military	مقابله باعملیات نظامی
military tribunal	دادگاه نظامی
military adviser	مستشار نظامی
military advisor	مستشار نظامی
military area	منطقه نظامی
military area	حوزه جغرافیایی نظامی
military assistance	کمک نظامی
military attache	وابسته نظامی
military crest	خط الراس نظامی
military doctorine	دکترین نظامی
military justice	دادرسی نظامی
military intelligence	اطلاعات نظامی
military intervention	مداخله نظامی
military justice	دادسرای نظامی
military posture	وضعیت نظامی
military posture	ارایش نظامی
military justice	قوانین جزایی ارتش
military occupation	اشغال نظامی یک منطقه
military platform	سکوی نظامی
military impedimenta	شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
military psychology	روانشناسی نظامی
military grid	شبکه نظامی
military resources	منابع نظامی
military doctorine	مقررات نظامی
military expenditure	مخارج نظامی
military funds	اعتبار نظامی
military funds	بودجه نظامی
military government	دولت نظامی
military government	حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military government	حکومت نظامی
military governor	فرمانداری نظامی
military governor	حاکم نظامی
military grid	شبکه مختصات نظامی
military pay order	جدول تغییرات حقوقی پرسنل
military planning process	مراحل طرح ریزی نظامی
civil military relations	روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
civil military action	عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
civil military action	عملیات مردم یاری
desert from military service	فراری از خدمت نظام
foreign military sales	فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
males of military age	مردان در سن سربازی
military occupational speciality	کد تخصصی نظامی
military pay order	لیست حقوقی پرسنل
liable to military service	مشمول خدمت وفیفه
liability to military service	مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
military occupational speciality	تخصص شغلی نظامی
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
military assistance advisory group (maag	هیئت مستشاری نظامی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com