English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Money doesnt grow on trees. پول که علف خرس نیست
Other Matches
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
What the eye doesnt see the heart doesnt grieve ov. <proverb> چیزى را که چشم نمى بیند قلب نیز غصه اش نمى خورد .
Christmas trees جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
gum trees درخت صمغ
family trees شجره
it was skirted by trees درخت هایی در کنار ان بود
The trees are in bloom . درختها گه کردند
thick with trees پر از درخت
can't see the forest for the trees <idiom> ازروی یکی برای جمع قضاوت کردن
evergreen trees درختان همیشه سبز
family trees نسب نامه
family trees شجره نامه
These trees deprive the house of light . این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
The trees give a pleasant shade . درختان سایه قشنگه می اندازد
She doesnt look her age . از سنش جوانتر نشان می دهد
It doesnt matter. it is nothing. چیزی نیست ( عیب ندارد )
It doesnt solve anything. دردی را دوا نمی کند
Protection money. Racket money. باج سبیل
Money for jam . Money for old rope . پول یا مفتی
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
The stamp doesnt stick. این تمبر نمی چسبد
He doesnt play the piano either . پیانوهم نمی زند
She doesnt like that young man. از آن جوان خوشش نمی آید
It doesnt accord with my calulations. با حساب من جور درنمی آید
The shirt doesnt fit me. این پیراهن اندازه ام نیست
The chimney doesnt have enough draft . این دود کش خوب هوانمی کشد
He doesnt do it for our black eyes. عاشق چشم وابروی ماکه نیست
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . مقصودی ندارد
It doesnt look nice . It is useemly. صورت خوشی ندارد
It doesnt pay . It is not worth the while. صرف نمی کند
It doesnt ring true to me . به گوشم درست نمی آید
It doesnt make any difference to me . برای من فرقی نمی کند (ندارد)
The sentence doesnt convey the meaning. این جمله معنی رانمی رساند
My salary doesnt last me to the end of the month. حقوقم به آخر ماه نمی رسد
The engine doesnt run smoothly . موتور روان کار نمی کند
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
The deal is off. Forget it . That doesnt count . مالیده !(مالیده است ؟ بهم خورده ؟ لغو شده )
He doesnt belong to our set (clique). دردار ودسته مانیست
she doesnt even cough without her husband s permission(consent) بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
The car engine doesnt run ( work ) . موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
It doesnt meet the present day requirments(needs). جوابگوی احتیاجات امروزی نیست
to grow رنگ باختن
grow شدن گشتن
to grow downwards کم شدن
to grow سفید شدن
grow up به سن بلوغ رسیدن
grow up بزرگ شدن
to grow up بزرگ شدن
grow old بزرگ شدن
grow old پیر شدن
grow up بالغ شدن
to grow better بهترشدن
to grow up کبیرشدن
to grow into one باهم یکی شدن
grow رستن
to grow old پیر شدن
grow رشد کردن سبز شدن
grow بزرگ شدن
grow زیادشدن
grow ترقی کردن
grow رویانیدن
grow کاشتن
to grow old بزرگ شدن
to grow together باهم پیوستن
to grow up بالغ شدن
to grow up قدکشیدن
to grow [into] توسعه دادن وضعیت [به]
to grow [into] گسترش دادن [به]
to grow [into] بزرگ شدن
to grow [into] رشد کردن
to grow up متداول شدن
to grow together باهم یکی شدن
grow راه زنجیر
to grow downwards کاسته شدن روبکاهش گذاردن
to grow into one بهم پیوستن
grow روییدن
to grow better بهبودی یافتن
grow rife فراوان یا متداول شدن
to grow in years سالخورده شدن
to grow fat فربه شدن
to grow rich توانگر شدن
grow in years سالخورده شدن
to grow cold سردشدن
grow into a habit عادت شدن
to grow dark تاریک شدن
grow a beard ریش گذاشتن
to grow a beard بگذارند ریششان بزرگ شود
to grow in years پابسن گذاشتن
to grow rich ثروت بهم زدن
to grow wings بال درآوردن
To grow a beard . ریش گذاشتن
to grow fat چاق شدن
To grow a mustache . سبیل گذاشتن
money begets money <idiom> پول پول می آورد
Pineapple does not grow in the North. درشمال آناناس عمل نمی آید
let grass grow under one's feet <idiom> زیرپای کسی علف سبز شدن
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn. عین خیالش نیست
His objection doesnt apply . His objection is not valid . ایرادش واردنیست
She has no sense of shame . She doesnt know the meaning of shame. خجالت سرش نمی شود
he is f. of money پول فراوان دارد
value for money قدرت خرید پول
value for money ارزش پول
value of money ارزش پول
his money is more than can ازانست که بتوان شمرد
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
He is in the money. پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
his money is more than can پولیش بیش
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
be in the money <idiom> پول پارو کردن
money پول
money اسکناس
money جایزه نقدی
money on d. پول سپرده
money on d. وجه امانعی
money سکه
money مسکوک ثروت
be in the money <idiom> در پول غلت خوردن
near with one's money خسیس
near money شبه پول
take in (money) <idiom> رسیدن
f. money پول فراوان
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
passage money غذا
passage money خوراک
passage money کرایه مسافر
smart money مطلع
to game away one's money درقمارپول ازدست دادن
passage money کرایه
onother's money پول شخصی دیگر
possession money حق النسبی
passage money راه
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
possession money حق الاجرا
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
purchase money در CL ثمن
penury of money قحط پول
penury of money کمیابی پول
money flow جریان پول
passage money معاش کردن
passage money تاکردن
promotion money دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
purchase money قیمت جنس
time money وام مدت دار
tight money سیاست پولی انقباضی
short of money کم پول
tight money کنترل پولی
smart money پاداش زیان
smart money خسارت
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
soft money پول ضعیف
sound money پول قوی
sound money پول سالم
supply of money عرضه پول
scant of money بی پول
scant of money کم پول
role of money نقش پول
quantity of money مقدار پول
raise money فراهم کردن پول
raise money جمع اوری کردن پول
ready money پول نقد
ready money پول موجود
ready money پول فراهم شده
requistion for money درخواست
requistion for money پول
to change money خردکردن یامبادله کردن پول
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
retention money پول گرویی
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
put one's money on something <idiom> بر سر چیزی شرط بستن
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
have money to burn <idiom> بی پروا خرج کردن
have money to burn <idiom> پول از پارو بالا رفتن
time is money <idiom> وقت طلاست
save money به دقت خرج کردن
save money پس انداز کردن
money sink <idiom> گودال پول [کیسه پول سوراخدار]
My money request to him طلب من از او [مرد]
I am running out of money . پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Changing money تبدیل پول و ارز
Time is money. <proverb> وقت طلاست .
He is a money -bags. <proverb> مالامال از پول است .
money for jam <idiom> پول باد آورده
money for jam <idiom> پول بی دردسر
to be rolling in money <idiom> تو پول غلت زدن [اصطلاح]
I'm not made of money! <idiom> من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
Money peters out. پول کم کم تمام می شود.
You will need to spend some money on it. تو باید برایش پول خرج بکنی.
borrowed money پول قرض گرفته شده
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
money can't buy everything <idiom> پول خوشبختی نمی آورد
pin money <idiom> پول خرده خرجی
do not coin money <idiom> پول چاپ نکردن [پول چاپ نمی کنم]
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com