English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
Money entrusted to my care . پولی که با مانت نزد من سپرده شد
Other Matches
entrusted عهده دار
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn. عین خیالش نیست
Protection money. Racket money. باج سبیل
Money for jam . Money for old rope . پول یا مفتی
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
money begets money <idiom> پول پول می آورد
to take care of somebody [something] مراقب کسی [چیزی] بودن
care of توسط
What do I care? به من چه مربوط است؟
care سرپرستی
take care of توجه کردن از
take care of <idiom> مراقب چیزی یا کسی بودن
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
self care خودپایی
(in) care of someone <idiom> فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
take care of <idiom> با چیزی درگیر شدن
self care توجه از خود
What do I care ... .... را مهم نمی شمارم.
What do I care? چطور این مسئولیت من است؟
You really ought to take better care of yourself. شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
care توجه
care مبالات
care محافظت کردن مراقبت
care محافظت
care دلواپسی
care نگرانی
care مراقبت
care علاقمندبودن
care غم خوردن
care پرواداشتن
care نگهداری موافبت
What do I care ... اهمیت نمی دهم ...
take care of تامین کردن
to take care باحذربودن ملتفت بودن
to take care موافب بودن
care تیمار
Take care of yourself! مواظب خودت باش !
care پرستاری
care موافبت بیم
care غم
devil may care لاقید
devil may care بی توجه به مقام
devil may care بی باک
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
care and handling مراقبت و دستکاری وسایل
day care مراقبت در روز
care of supplies مراقبت اماد
care of supplies نگهداری اماد
care worn فرسوده ازغم
devil may care لاابالی
dont care بی تقاوت
to take care of number one در فکر خویش بودن از خودتوجه گردن
i dont care a d. مرا هیچ پروایی نیست
day care کودکداری
intensive care مراقبتهایویژه
With utmost care. با دقت تمام (هرچه تمامتر )
Take care of the infant. از نوزاد توجه کن
health care ارگانبهداریوتندرستی
I leave it in your care . آنرا به شما می سپارم
residential care مراقبت پناهگاهی
care giver مراقب
devil-may-care <idiom> نگرانی نداشتند
due care مراقبت کافی
I have ceased to care about anything . قید همه چیز را زده ام
To care for something . To be involved in something . درقید وبند چیزی بودن
emergency care مراقبتهای فوری
i dont care a pin هیچ بمن مربوط نیست
i dont care a pin مرا پروایی نیست
i dont care a snap مرا هیچ پروایی نیست
day care center مهد کودک
i dont care a rush مرا هیچ پروایی نیست
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
care killed the cat غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
I couldn't care less. [colloquial] <idiom> اهمیت نمیدهم.
I couldn't care less. [colloquial] <idiom> به من چه.
She takes great care of her appearance خیلی بسرو وضع خود می پردازی
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
She couldnt care less . she is totally unconcerned . عین خیالش نیست
Who cares ? I dont give ( care ) a damn ! ولش
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
He is in the money. پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
money سکه
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
f. money پول فراوان
money مسکوک ثروت
his money is more than can ازانست که بتوان شمرد
his money is more than can پولیش بیش
money پول
he is f. of money پول فراوان دارد
money on d. وجه امانعی
value for money ارزش پول
value for money قدرت خرید پول
be in the money <idiom> در پول غلت خوردن
value of money ارزش پول
take in (money) <idiom> رسیدن
money اسکناس
near with one's money خسیس
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
near money شبه پول
money جایزه نقدی
be in the money <idiom> پول پارو کردن
money on d. پول سپرده
smart money مطلع
smart money خسارت
time money وام مدت دار
to change money خردکردن یامبادله کردن پول
to game away one's money درقمارپول ازدست دادن
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
money worth بهای پول
money worth برابر پول
money worth پول بها
tight money سیاست پولی انقباضی
neutrality of money خنثی بودن پول
mortgage money پول رهنی
supply of money عرضه پول
neutrality of money بدون تاثیربودن پول
money worth چیزی که بپول بیزرد
mortgage money پول قرضی
tight money کنترل پولی
sound money پول سالم
sound money پول قوی
to guzzle away one's money پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
quasi money شبه پول
soft money پول ضعیف
to have a run for one's money از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
requistion for money درخواست
raise money فراهم کردن پول
passage money کرایه
passage money کرایه مسافر
passage money خوراک
passage money غذا
passage money راه
quantity of money مقدار پول
purchase money قیمت جنس
purchase money در CL ثمن
passage money تاکردن
passage money معاش کردن
penury of money کمیابی پول
penury of money قحط پول
possession money حق الاجرا
possession money حق النسبی
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
onother's money پول شخصی دیگر
raise money جمع اوری کردن پول
onother's money پول دیگری
smart money پاداش زیان
short of money کم پول
oceans of money یک دنیا پول
scant of money بی پول
scant of money کم پول
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
role of money نقش پول
retention money پول گرویی
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
requistion for money پول
ready money پول فراهم شده
ready money پول موجود
ready money پول نقد
odd money یک اسکناس 01 ریالی
promotion money دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
to stake money on something سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
have money to burn <idiom> بی پروا خرج کردن
have money to burn <idiom> پول از پارو بالا رفتن
time is money <idiom> وقت طلاست
save money به دقت خرج کردن
save money پس انداز کردن
money sink <idiom> گودال پول [کیسه پول سوراخدار]
My money request to him طلب من از او [مرد]
I am running out of money . پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Time is money. <proverb> وقت طلاست .
He is a money -bags. <proverb> مالامال از پول است .
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
put one's money on something <idiom> بر سر چیزی شرط بستن
money for jam <idiom> پول باد آورده
to be rolling in money <idiom> تو پول غلت زدن [اصطلاح]
I'm not made of money! <idiom> من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
Money peters out. پول کم کم تمام می شود.
You will need to spend some money on it. تو باید برایش پول خرج بکنی.
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
money can't buy everything <idiom> پول خوشبختی نمی آورد
pin money <idiom> پول خرده خرجی
do not coin money <idiom> پول چاپ نکردن [پول چاپ نمی کنم]
money for jam <idiom> پول بی دردسر
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
for love or money <idiom> به هر شکلی
Money is no object at all . پول اصلا" مطرح نیست
To raise money. پول فراهم کردن
gate money پولبلیطورودیه
danger money مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
Changing money تبدیل پول و ارز
wildcat money پول بدون پشتوانه
volume of money حجم پول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com