English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (2 milliseconds)
English Persian
Paste Special درج یک شی خاص
Paste Special در یک متن
Other Matches
paste چسباندن
paste الصاق
paste عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
paste درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
paste درج وصله
paste سر هم کردن سرهم بندی کردن
paste وصله کردن
paste چسب زدن به خمیر زدن
paste نوعی شیرینی چسباندن
paste گل یاخمیر
paste خمیر
paste چسب
paste سریش
puff paste ادم توخالی
puff paste خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
puff paste خمیر پف دار
puff paste نان شیرینی پف کردن
puff paste پفک
paste board کارت
foundation paste شفته
paste board مقوا
lime paste چسب اهک
lime paste خمیر اهک
lime paste اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
library paste چسب نشاستهای
cut and paste بریدن و چسباندن
cut and paste عمل گرفتن بخشی از متن یا داده از یک نقظه و درج در آن چیز دیگر
thieving paste مایع مخصوص اغشتن شاغول اندازه گیری عمق مخزن ناو
to paste something with paper کاغذ روی چیزی چسباندن
to paste up a playbill اگهی نمایش بدیوارزدن
scissors and paste تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
puff paste ادم پفکی
puff paste خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
library paste نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
tooth paste خمیر دندان
cement paste خمیر سیمان
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
puff paste خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
saturated soil paste خمیر خاک اشباع
live copy paste کپی الصاق مستقیم
paste wood filler بتونه چوب
special <adj.> ویژه
special <adj.> خاص
special <adj.> علاوه
special <adj.> اضافه
special مخصوص خاص
special مخصوص
special مخصوصا
special استثنایی
special خاص
special حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special حرف غیر عادی در یک نوشتار
special سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special ویژه
special symbol نماد خاص
special team تیم ذخیره ها
special tribunal دادگاه اختصاصی
special troops یکانهای مخصوص
special verdict رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special verdict تصمیم ویژه
special symbol نماد ویژه
special registrant دفتر ثبت نام مخصوص
special relativity نسبیت خصوصی
special school اموزشگاه استثنایی
special services خدمات مخصوص
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special session جلسه فوق العاده
special session جلسه مخصوص
special sheaf مروحه مخصوص
special staff ستاد تخصصی
special staff ستاداختصاصی
special vertict رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special weapons جنگ افزار مخصوص
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
special session نشست ویژه
special session نشست فوق العاده
as a special exception <adv.> بطور استثناء
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
Are there any special fares? آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
special weapons جنگ افزارهای ویژه
special effects جلوههای ویژه
special effects تروکاژ
special mark علامتمخصوص
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
special effect جلوههایویژه
Do you have any special rates? آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
a special menu صورت غذای مخصوص
as a special exception <adv.> استثنأ
special delivery پست سفارشی
special character دخشه
special character ویژه
special character دخشه ویژه
special contracts عقود معینه
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special corrections تصحیحات مخصوص
special damage خسارت مخصوص
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special deposits سپردههای ویژه
special drawing right حق برداشت مخصوص
special case مورد خاص یااستثنایی
special case مورد ویژه
extra special فوق العاده
extra special ویژه
extra special مخصوص
special ability توانایی اختصاصی
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
special agreement قرارداد ویژه
special ammunition مهمات مخصوص یا ویژه
special area منطقه پرواز مخصوص
special bastard حرامزاده ویژه
special bastard هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special drawing right حق برداشت ویژه
special purpose خاص منظوره
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
special passport پاسپورت ویژه
special olympics المپیک افراد استثنایی
special passport پاسپورت مخصوص
special plea دفاع خاص
special pleader متخصص تهیه لوایح دفاعی
special pleading علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special property مالکیت خاص
special jury هیئت منصفه مخصوص
special party گروه ویژه
special purpose یک منظوره
special purpose تک منظوره
special handling ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special education اموزش و پرورش استثنایی
special duty کار ویژه
special majority اکثریت خاص
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
special drawing rights حق برداشت ویژه
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special interest group گروه
special interest group که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
special libraries association انجمن کتابخانههای مخصوص
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
Every man is made for a special job. <proverb> هر کس را بهر کارى ساختند .
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
digital video special effects نمایشمخصوصعددیعوامل
extra special flexible wire rope طناب فولادی ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com