English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
Other Matches
blanket پتو
a blanket پتو
May I have a blanket? ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
blanket پرده دود یا مه ابر
blanket course لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
blanket لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket روکش
blanket course لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
blanket پوشاندن
blanket باپتو ویا جل پوشاندن
blanket جل
electric blanket تشکبرقی
blanket order سفارش کلی
upstream blanket پوششبالایرودخانه
blanket order دستور کلی
blanket policy بیمه نامه کلی
drainage blanket لایهزهکشی
blanket insulation پوششعایق
wet blanket ضد حال
wet blanket نا امید کردن
wet blanket مایه یاس
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
smoke blanket پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
blanket sleepsuit لباسبچهگانه
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket insurance بیمه کلی
blanket grouting تزریق سطحی
impervious blanket پوشش نفوذناپذیر
impervious blanket لایه ناتراوا
impervious blanket فرش ناتراوا
impervious blanket لایه نفوذناپذیر
saddle blanket نمد زین
wet blanket حال گیر
pervious blanket فرش زهکش
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
frost blanket course لایه پاد یخ
blanket buying خرید کلی
blanket buying خریدکالاهای متعدد
blanket policy بیمه نامه جامع
blanket buying خرید بصورت عمده
security blanket <idiom> استفاده از چیزی برای راحتی
wet blanket <idiom> آیه یفس
frost blanket course لایه ضد یخ قشر ضد یخ
pervious blanket لایه زهکش
I pulled the blanket over my head . پتو راکشیدم سرم
the wrong side of a blanket پشت پتو
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll in در حافظه پهن کردن
roll up چرخیدن
to roll by اسان رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
to roll on غلتیدن
to roll on صاف کردن
roll طاقه
roll نورد کردن
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up رویهم جمع شدن
roll up انباشتن
roll غلت خوردن گشتن
roll up اندوختن
roll up جمع کردن
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out سر خوردن هواپیما
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out از حافظه جمع کردن
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll فهرست
roll around <idiom> برگشتن
roll چرخش گردش
roll غلتک
roll نورد
roll غلتاندن غلت دادن
roll غلتک زدن
roll گردکردن
roll بدوران انداختن
roll غلتیدن
roll چیز پیچیده
roll فهرست پیچیدن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll غل دادن
roll طومار
roll لوله
roll توپ
roll صورت
roll ثبت
roll تراندن
roll غلطیدن ناو
roll ناوش
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll انحراف به چپ یا راست
roll غلتش ناو
roll غلطیدن
roll تلاطم داشتن
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll تردادن
roll چرخش توپ والیبال
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back عقب کشی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll back عمل تنزل دادن
roll call شیپورجمع
roll call حضور و غیاب
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
pay roll لیست حقوق
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll call نامیدن افراد
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back عقب کشیدن
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
pay roll لیست پرداخت حقوق
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
hip-roll تیر چوبی نبش
edge-roll ابزار سه ربع گرد
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
period of roll دوره تناوب
period of roll زمان تناوب چرخش
angle-roll ابزار گرد
pick and roll ایجاد سد و چرخش
pilger roll غلطک زائر
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll axis محور غلطش
jelly roll رولت
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing پایه دستگاه نورد
roll film فیلملولهای
crushing roll غلتکسنگشکن
drum roll تندزنی
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
western roll غلطیدن افقی از روی میله
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
sheet roll نورد ورق
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
universal roll نورد یونیورسال
straightening roll غلطک مستقیم کنی
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
drum roll ضربات مداوم
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
roll stand مقام نورد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll kitchen اشپزخانه متحرک
roll of thunder غرش رعد
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
toilet roll دستمالتوالت
spring roll مربوطبهغذایچینی
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
pancake roll گوشتو...درستمیشود
roll over credit اعتبار گردان
roll paper کاغذ لولهای
roll pass کالیبر نورد
roll pass رخده نورد
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
the roll of a ship غلت کشتی
jack roll چرخ چاه
roll of honour لیست افتخار
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
bed roll رختخواب پیچ
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
dummy roll نورد کور
dummy roll غلطک کور
drag roll غلطک کششی
call the roll حاضر و غایب کردن
back up roll غلطک پشت بند
grooved roll نورد شیاردار
grooved roll غلطک شیاردار
rock'n'roll رقص راک اندرول
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll-calls حاضر و غایب کردن
roll-call حاضر و غایب کردن
call the roll حضور و غیاب کردن
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
cold roll نورد کردن در حالت سرد
giant roll تاب
hot roll نورد کردن داغ
idle roll غلطک کور
roughing roll پیش نورد
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
break down roll پیش نورد
bottom roll غلطک ماتریسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com