Dictiornary-Farsi | Roman blind | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 162 (8 milliseconds)

English	Persian
Roman blind	درپرشرومانی


Other Matches

The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
Roman	لاتین حروف رومی
Roman	رومن
Roman	اهل روم
Roman	رومی
Roman numeral	اعداد رومی
roman empire	امپراطوری رم
roman cross	حرکت صلیبی
roman candle	افتاب مهتاب
roman a clef	داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
Roman Catholics	وابسته به کلیسای کاتولیک روم
roman balance	قپان
roman school	مکتب رفائیل
greco roman	کشتی فرنگی
roman vitriol	زاج کبود
roman vitriol	کات کبود
Roman numerals	ارقام رومی
times roman	تایمز رومن
Roman Catholic	وابسته به کلیسای کاتولیک روم
he has Roman nose	او بینی عقابی دارد
Roman numeral	عدد رومی [ریاضی]
Roman alphabet	الفبای لاتین
Roman law	مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
Roman legionary	سربازورمی
Roman metal pen	خودکاررومی
Either be a pure Ethiopian or a full - blooded Roman. <proverb>	یا زنگى زنگ باش یا رومى روم .
blind	طاقنما
to be blind to	نفهمیدن
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
to go it blind	بی گداربه اب زدن
to be blind to	ندیدن
blind	نابینا
blind	درز یاراه
blind	گرفتن
blind	کور کردن
blind	اغفال کردن
blind	:چشم بند
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	پناه
blind	سنگر
blind	مخفی گاه
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	پرده
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
blind	چشمک زدن علامت دادن
blind	چراغ اعلام خطر
blind	چراغ چشمک زن
blind	خیره کردن
blind	تاریک ناپیدا
blind	کمینگاه
blind	: کور
blind	در پوش
blind	غیر خوانایی
blind	بی بصیرت
blind	:کورکردن
moon blind	روزبین
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
moon blind	شبکور
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
hoodman blind	مرد کلاهدار
night blind	شبکور
murphy blind	چشم بند اسب
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
hoodman blind	لوطی
hoodman blind	اوباش
moon blind	دچار اماس نوبتی
hoodman blind	گردن کلفت
sand blind	دارای چشم تار
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind circuit	مدار یک طرفه
blind alley	کوچه بن بست
blind storey	تریبون کلیسا
blind alleys	کوچه بن بست
blind alleys	شاخه بن بست
colour blind	کوررنگ
blind drunk	مستمخمور
blind cloth	پردهکرکره
snow blind	برف کور
snow blind	برف کوری
spanish blind	دریچه کرکرهای
stone blind	کاملا کور
strike blind	با ضربه کور کردن
sun blind	پرده پنجره
sun blind	سایبان
ventilation blind	پیش پنجره
double blind	دوسوکور
blind coal	زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis	تشخیص بی نام
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind flange	فلانژ کلاهک
blind fold	چشم بستن
blind fold	کورکردن
blind fold	با چشم بسته
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole	سوراخ کور
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind bridle	لگام چشمبنددار
blind arcade	طاقنما
blind spots	نقطه ضعف
blind spots	نقطه کور
blind spot	نقطه ضعف
blind alley	شاخه بن بست
blind spot	نقطه کور
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
Venetian blind	پنجره کرکره
blind a lley	کوچه بن بست
blind analysis	تحلیل بی نام
blind hole	سوراخ مسدود
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
gravel blind	تقریبا کور
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind valley	کور دره
blind search	جیستجوی بی نتیجه
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh	کور نخبه
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind window	پنجره نما
blind zone	منطقه کور
born blind	کور مادرزاد
color blind	رنگ کور
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
day blind	روزکور
blind rivet	پرچ کور
blind pipe	لوله کور
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind matching	همتاسازی بی نام
blind nut	مهره کور
blind of one eye	یک چشم
blind one eye	از یک چشم کور
blind pass	پاس بدون دید یار
blind pass	پاس کور
blind pass	کالیبر کور
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
double blind method	روش بی نام مضاعف
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind mans buff	ازمن داری
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
blind man's buff	چشم بندانک
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
blind man's buff	از من داری
To lose ones sight . To go blind.	کور شدن
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
blind carbon copy	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
To overlook. To turn a blind eye.	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
To turn a blind eye to something. To overlook something.	چیزی را نادیده گرفتن
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .	مست خراب ( مست لایعقل )