English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
Other Matches
enchanted جذابوافسونکننده
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
lived زنده بودن
lived سرزنده
lived : زندگی کردن زیستن
lived تحت پتانسیل
lived جریان دار
lived مهمات جنگی
lived :زنده
lived برقدار
lived موثر
lived تیراندازی جنگی
lived زنده
lived زنده کردن
lived فشنگ جنگی
He has always lived there. او همیشه آنجا زندگی کرده است.
lived دایر
the room was not lived in هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
short-lived بی دوام
short-lived کوتاه مدت
long-lived پر عمر
short-lived کم عمر
short lived بی دوام
short lived کوتاه مدت
long lived دارای عمر دراز
long lived دراز عمر معمر
low lived دارای زندگی پست
short lived کم عمر
long-lived دراز عمر معمر
long-lived دارای عمر دراز
long lived پر عمر
His triumph was very short- lived . موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child. عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
party تیم
the a party طرف مخالف
the a party مدعی خصم
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party عده نظامی
party گروه
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
party دسته همفکر
party حزب
party طرفدار
party پارتی متخاصم
party بزم
party مهمانی
party دسته متشکل جمعیت
party بخش
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party قسمت
third party شخص ثالث
party هیات
party دسته
party طرف شریک
reconnaissance party گروه شناسایی
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
reconnaissance party قسمت شناسایی
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party حزب جمهوریخواه
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party گروه تعمیرات
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party گروه رنگ زن
special party گروه ویژه
supply party گروه تدارکات
rear party عقب دار
rear party قسمت عقبه
raiding party قسمت مامور کمین
party coloured ابلق
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party parpet دست انداز مشترک
party parpet جانپناه مشترک
party spirit تعصب حزبی
party spirit طرفداری حزبی
party spirit روحیه تحزب
party to a lawsuit خصم
party to a suit طرف دعوی
party to a suit متداعی
party to a transaction متعامل
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
rading party قسمت مامور دستبرد
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
party coloured رنگارنگ
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to join a party عضو حزبی شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party محکوم له
winning party دادبرده
party politics سیاست بازیهای حزبی
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
dinner party میهمانیشام
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
party politics حزب بازی
cable party گروه لنگر
party lines خط مشترک
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
an eveing party شب نشینی
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
evening party شب نشینی
garden party گاردن پارتی
party lines خط دستهای
party lines مرز مشترک
tea party مهمانی چای
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
the offending party متخلف
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
boarding party تیم تفتیش
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
boarding party گروه پژوهش
head's party گروه نظافت
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
democratic party حزب دمکرات
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
losing party دادباخته
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
fire party تیم اطفای حریق
liberty party حزب ازادی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party گروه اب خاکی
fire party تیم اتش نشانی
labor party حزب کارگر
fire party گروه اتش نشانی
gunner's party گروه توپخانه
intervance of third party ورود ثالث
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
charter party قرارداد اجاره دربست
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
minor party حزب اقلیت
coleague in a party هم مسلک
major party حزب اکثریت
mistaken party اشتباه کننده
contracting party طرف قرارداد
contact party گروه تماس
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
losing party محکوم علیه
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
party against whom a protest is made واخوانده
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
party against whom a protest is made معترض علیه
to make the party rock جشن را گرم کردن
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party گروه مسئول تخریب
damage control party گروه اسیب گیر
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
air control party گروه کنترل هوایی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com