Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
She furtively pressed my hand .
یواشکی دستم را فشارداد
Other Matches
hand pressed
دست افشار
She pressed my hand .
دستم را فشار داد
furtively
مخفیانه
He was pressed for pressed for ad answer .
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
pressed
کمبودزمانییامالی
he is pressed for money
از بی پولی در مضیقه است
the people pressed in
مردم زور اورده داخل شدند
to be pressed for time
عجله داشتن
hard pressed
<idiom>
بارمسئولیت ووفیفه
pressed area
ناحیهفشردهشده
pressed for time
<idiom>
با اشکال وبه سختی وقت
hard pressed
<adj.>
دست تنگ
hard pressed
سخت گرفتار
hard pressed
سخت موردتعقیب
hard-pressed
سخت گرفتار
hard-pressed
سخت موردتعقیب
pressed powder
پنکیک
cold pressed forging
اهنگری فشاری سرد
hot pressed part
بخش پرس شده داغ
iam pressed for space
جایم تنگ است
die pressed part
بخش فشرده حدیدهای
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
We are pressed for money ( time ) .
ازنظرمالی ( وقت ) تحت فشار هستیم
iam pressed for space
از حیث جا در زحمتم
She pressed the child to her side.
بچه را به خودش چسباند
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
to shuffle from hand to hand
دست بدست کردن
pass from hand to hand
ترتب ایادی
Hand to hand fighting
جنگ تن به تن
hand in hand
دست دردست یکدیگر
an old hand at something
<idiom>
کارکشته
in hand
<idiom>
زیرنظر
try one's hand
<idiom>
بیتجربه بودن
hand in hand
دست بدست
off hand
سر ضرب
have a hand in something
<idiom>
در کاری دست داشتن
be off hand with someone
<idiom>
سر سنگین بودن
off hand
فی البداهه
under the hand of
به امضای
He must have a hand in it.
حتما" دراینکار دست دارد
She has become rather off hand.
سایه اش سنگین شده
off hand
بدون آمادگی
To be an old hand at something.
درکاری سابقه وتجربه داشتن
hand in
سمت زمین سرویس اسکواش
second hand
<idiom>
دست دوم
hand in
سمت زمین سرویس
have a hand in
<idiom>
مسئول کاری شدن
on hand
<idiom>
دردسترس
hand-out
<idiom>
hand down
پشت درپشت چیزی رارساندن
hand down
بتواتر رساندن
on hand
<idiom>
قابل دسترس
on hand
<idiom>
حاضر
hand down
به ارث گذاشتن
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
hand out
<idiom>
از چیزهایی مشابه به هم دادن
hand-me-down
<idiom>
بدش به من
hand it to (someone)
<idiom>
به کسی اعتبار دادن
hand in
<idiom>
به کسی چیزی دادن
in hand
در دست اقدام
get out of hand
<idiom>
کنترل خودرا از دست دادن
from hand to hand
<idiom>
از یک شخص به یک شخص دیگری
on the other hand
<idiom>
درمقابل
hand over
<idiom>
hand off
رد کردن توپ
on hand
موجود
take a hand at
شرکت کردن در
to come to hand
بدست امدن
in hand
گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
in hand
در جریان
to come to hand
رسیدن
on hand
وسایل موجود درانبار
to get ones hand in
دست یافتن به
to get ones hand in
تسلط پیداکردن در
to hand
دردسترس
to hand down
بارث گذاشتن
right hand
دست راست
out of hand
فورا
out of hand
غیر قابل جلوگیری
on hand
در دست
on one hand
ازیکسو
on one hand
ازطرفی
on one hand
ازیک طرف
off hand
بی تهیه
off hand
بی مطالعه
on the other hand
از سوی دیگر
near at hand
دم دست
on the other hand
ازطرف دیگر
one hand
گرفتن توپ با یک دست
to hand down
بدوره بعدانتقال دادن
to hand out
از پنجره اویزان کردن
to hand over
تحویل دادن
hand over
تحویل دادن
hand over
تسلیم کردن
near at hand
در دسترس
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
hand out
خراب کردن سرویس اسکواش
hand out
خطای سرویس
hand on
پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
hand on
تسلیم کردن
hand off
رد کردن توپ به یار
hand over
فرستادن
hand over
به قبض دادن
hand over
تفویض کردن
to hand over
واگذارکردن
to take in hand
دردست گرفتن
to take in hand
بعهده گرفتن
hand saw
اره قد کن
hand saw
اره دستی
under hand
درنهان به پنهانی
under the hand of hand
به امضای .....
near at hand
نزدیک
hand off
کنار زدن حریف بوسیله توپدار
hand
میلههای تسخیرشده حریف در پایان
on the other hand
<adv.>
درمقابل
hand
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
on the other hand
<adv.>
طور دیگر
hand
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
on the other hand
<adv.>
به ترتیب دیگر
hand
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand
امضا
on the one hand
<adv.>
یکی انکه
hand
خطای دست
second hand
نیم دار
hand
دست به دست کردن
on the other hand
<adv.>
ازطرف دیگر
first-hand
اصلی
hand
نفر
first-hand
مستقیم
second hand
عاریه
second hand
مستعمل دست دوم
second hand
کار کردن
hand
کمک
hand
یاری دادن
on the one hand
<adv.>
در یک طرف
hand-me-down
ارزان
hand-me-down
لباس ارزان ودوخته
hand
عقربه
[ساعت ...]
second-hand
نیمدار
hand-to-hand
نزدیک
second-hand
مستعمل
hand to hand
رزم نزدیک رزم تن به تن
hand to hand
دسته و پنجه نرم کردن
hand to hand
دست به یقه
hand to hand
دردسترس
hand to hand
نزدیک
off-hand
پاس کوتاه روی سر
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
right-hand
واقع در دست راست
hand me down
ارزان
hand me down
لباس ارزان ودوخته
hand-to-hand
رزم نزدیک رزم تن به تن
hand-to-hand
دسته و پنجه نرم کردن
hand-to-hand
دست به یقه
hand-to-hand
دردسترس
old hand
ادم با سابقه و مجرب
hand
دستخط
hand
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand
سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
second-hand
ثانیه شمار
on the other hand
<adv.>
از سوی دیگر
at hand
نزدیک
first hand
دست اول
first hand
نخستین بازی کن
second-hand
<adj.>
کارکرده
hand
پهلو
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand
پیمان
Do you need a hand?
میتونم کمکت کنم؟
Do you need a hand?
کمک میخوای؟
for ones own hand
به خاطر خود شخص
for ones own hand
بابت خود شخص
hand
طرف
hand down
<idiom>
وصیت کردن
little hand
عقربه کوچک
[ساعت]
hand
دست
hand
عقربه
hand
دسته دستخط
hand
خط
hand
شرکت
hand
دخالت کمک
to hand somebody something
به کسی چیزی دادن
four in hand
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
hand
دادن
at hand
دم دست
at second hand
بطور غیرمستقیم
at second hand
از قول دیگری
at the hand of
بدست
at first hand
در وهله نخست
at the hand of
بوسیله
hand
کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
better hand
پیشی
better hand
تقدم
at first hand
مستقیما
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
sweep hand
عقربه ثانیه شمار
to lift up one's hand
دست بدعا برداشتن
to lift one's hand
سوگند خوردن
to make a hand of anything
درکاری کامیاب شدن
to oil one's hand
به کسی رشوه دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com