English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (7 milliseconds)
English Persian
Star Wars جنگ فضایی
Other Matches
wars جنگ کردن
to go to the wars سربازی کردن
wars نزاع
wars کشمکش کردن
wars دشمنی کردن
wars محاربه نزاع
wars رزم
wars حرب
wars جنگ
civil wars جنگ داخلی
crusade wars جنگهای صلیبی
punic wars جنگهای سه گانه رم باقرطاجنی ها
world wars جنگ جهانی
world wars جنگ بین المللی
world wars جنگ جهانگیر
two star دریا دار
all star تیم تمام ستاره
all-star تیم تمام ستاره
five star افسر پنج ستارهای
co-star همبازیگری کردن
co-star همبازیگر
two star سرلشکر
two star دوستارهای
d. star ستاره جفتی
co-star نقش مشترک داشتن
co-star همبازی
star ستاره
star نشان ستاره اختر
star کوکب
star باستاره زینت کردن
star نجم
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star نوعی قایق دونفره
star انجم
star network شبکه ستارهای
star cloud ابری ستارهای
star spangled مزین به ستاره
star shell گلوله منور
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star shell گلوله نورافشان
star sapphire یاقوت کبود درخشان
star program برنامه کامل
star program بدون خطا اجرا شود
star handle دستگیره گردان
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
star nebula سحابی ستارهای
star connection اتصال ستارهای
star cloud سحابی ستارهای
star crossed بدشانس
star connection اتصال ستاره
star crossed دارای ستاره نحس
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star finder ستاره یاب
star nebula ابری ستارهای
star globe ستاره یاب کروی
star of bethlehem عیسی
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
shooting star شهاب ثاقب
star diagonal ستارهمورب
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
rising star آیندهدار باآتیه
star sign علامتزودیاک
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star facet (8) تراشستارهای
the north star ستاره قطبی یا شمالی
star circuit مدار ستارهای
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star turn موضوع مهم وقابل توجه
star voltage ولتاژ ستاره
star washer واشر ستاره ای
star anise بادیان ختایی
star bit بیت ستاره
star catalogue فهرست ستارگان
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
star chamber جابرانه وسری
star chart نقشه ستارگان
star spangled ستاره نشان
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
shooting star تیرشهاب
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
day star ستاره بامداد
day star خورشید
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star ناهید
evening star زهره
evening star برجیس
campaign star نشان جنگی ستاره
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
blazing star ستاره دنباله دار
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
Pole Star جدی
falling star شهاب
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star تیر شهاب
falling star شخانه
shooting star ستاره ثاقب
binary star دوتایی
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
evening star مشتری
evening star عطارد
morning star ستاره صبح
morning star زهره
morning star ستاره بامدادی
multiple star ستاره چندگانه
neutron star ستاره نوترونی
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
north star جدی
proto star پیش ستاره
pulsating star ستاره ضربان دار
pulsating star ستاره تپنده
radio star اختر رادیو
moring star زهره
giant star ستاره بزرگ و درخشان
gaint star ستاره غول
fixed star ثوابت
interconnected star اتصال زیگزاگی
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star ستاره بامداد
moring star ستاره صبح ناهید
moring star شباهنگ
fixed star ستاره ثابت
evening star ستاره شامگاهی
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
star delta switch کلید ستاره مثلث
open star cluster خوشه باز ستارهای
bronze star medal مدال ستاره برنز
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
bronze service star نشان خدمت برنزی
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
born under an unlucky star بد اختر
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
section of a follicle: star anise قسمتهایمختلفبرگه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com