Dictiornary-Farsi | Stretch your legs according to your coverlet . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 95 (6 milliseconds)

English	Persian
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb>	پایت را به اندازه گلمت دراز کن .


Other Matches

to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
to stretch one's legs	برای ورزش راه رفتن
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs .	میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
coverlet	بالاپوش
coverlet	لحاف روپوش تختخواب
coverlet	روانداز
stretch	انبساط
stretch	منبسط شدن
stretch	کشش
at a stretch	یک کش
at a stretch	پشت سرهم
at a stretch	بی وقفه
stretch	دراز کردن
stretch	کشیدن
stretch	قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretch	: کشیدن
stretch	امتداددادن بسط دادن
stretch	منبسط کردن کش امدن
stretch	کش اوردن
stretch	کش دادن
stretch	گشادشدن
stretch	:بسط
stretch	ارتجاع
stretch	مدت
stretch	خط ممتد دوره
stretch	کوشش
stretch	اتساع
stretch	قطعه
to stretch out	دراز کردن
home stretch	پایانراه
stretch reflex	بازتاب کشیدگی
stretch runner	تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
to stretch oneself	تمد د اعصاب کردن
to stretch tight	سفت کردن
home stretch	مرحله نهایی
home stretch	گام های پایانی
stretch-limousine	لیموزینکشیده
To stretch . to be elastic .	کش آمدن
stretch a point <idiom>	اتفاقی پذیرفتن
to be at full stretch	تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
legs	مسیر ممکن در یک تابع
to have the legs of	تندتر رفتن از
to have the legs of	پیش افتادن از
legs	ران
legs	ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs	قسمتی از مسابقه
legs	شاخه مسیر حرکت
to take to one's legs	ریختن
legs	پا پاچه
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
legs	خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs	پاچه شلوار
legs	ساق مثلث قائم الزاویه
legs	بخش قسمت
legs	دوندگی کردن
legs	ساقه
legs	مسافت طی شده قایق در یک دور
he is on his last legs	پایش لب گوراست
he is on his last legs	در دم واپسین زندگی است
he is on his last legs	کار وبارش خوب نیست
he is on his legs	بر پا ایستاده است
he is on his legs	از بستربرخاسته است
he is on his legs	کارش دایراست
legs	پا زدن
legs	ساق
legs	ساق پا
legs	پایه
phasic stretch reflex	بازتاب کشش مرحلهای
stretch press die	قالب انبساطی
thoracic legs	پایچسبیدهبهقفسهسینه
to stand on one's own legs	متکی بخود بودن
peg-legs	دارای پای مصنوعی
sea legs	شاخههای مسیر حرکت ناو
tail between one's legs <idiom>	احساس شرمندگی
peg-legs	پای ساختگی
red legs	نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
shear legs	جرثقیل پایه دار
sheer legs	یکجور جرثقیل
sheer legs	ماچونه
sheer legs	سه پایه
to fall on one's legs	از دشواری رها شدن
with the legs crossed	چهارزانو
he walked me off my legs	مراخسته کرد
peg-legs	پای چوبی
period/stretch/lapse of time	دوره زمان
period/stretch/lapse of time	گذشت زمان
period/stretch/lapse of time	فاصله زمان
He came back with his tail between his legs.	دست از پ؟ درازتر برگشت
ido not feel my legs	نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I had pins and needles in my legs.	ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
She has long and shapely legs .	ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
daddy-long-legs	رجوع شود به fly crane
daddy-long-legs	بابا لنگ دراز
My legs fell asleep [are numb] .	ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .