English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English Persian
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Other Matches
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
unflattering <adj.> برخورنده [ناملایم] [زمخت]
mayor شهردار
editorial سرمقاله
editorial board هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
dictator دیکتاتور
dictator زمامدار مستبد
dictator فرمانروای مطلق خودکامه
drew کشید
drew کشیده شد
drew رفت
drew امد بیرون کشید
drew دریافت کرد ناتمام گذاشت
he drew to his end اجلش فرارسید
He was snubbed . He drew blank. دماغ سوخته شد ( خیط وبور )
I drew blank every time . None of my tricks worked . هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
comparisons تشبیه
comparisons مقایسه
comparisons همسنجی
comparisons تطبیق سنجش
comparisons برابری
comparisons یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparisons روش مقایسه
comparisons تطبیق
to draw comparisons مقایسه کردن
to make comparisons مقایسه کردن
method of paired comparisons روش مقایسههای جفتی
paired comparisons method روش مقایسه جفتی
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
staff تیر
staff 1- ستاد 2- کارکنان
staff چوب بلند
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staff کارمندان کارکنان
staff پرسنل
staff افسران صاحب منصبان
staff اعضاء هیئت
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff کارمندان
staff مخلوط سیمان و گچ
staff قسمت ستاد
staff پرسنل ستاد ستادی
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff کارکنان
staff duty وفیفه ستادی
staff coordination هماهنگی ستادی
staff college دانشگاه جنگ
special staff ستاداختصاصی
staff duty ماموریت ستادی
staff duty کار ستادی
staff estimate براورد ستادی
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge اشل دستی
staff levelling میر ترازیابی
special staff ستاد تخصصی
rammer staff چوب سمبه
pack staff بغچه نگه دار
pack staff بارنگهدار
redeploy [staff] تغییر دادن
redeploy [staff] عوض کردن
paraprofessional staff کارکنان غیر تخصصی
personal staff ستاد شخصی
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
quarter staff نیزه چوبی
rammer staff دسته سمبه
staff manager رئیس کارگزینی
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
redeploy [staff] تبدیل کردن
the staff of old age عصای پیری
tip staff عصای سر فلزی
treble staff موسیقی
ground staff افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse سرپرستار
leveling staff میر
supervisory staff مباشرین
supervisory staff کارمندان مباشر
staff supervision نظارت ستادی
staff of life مایه حیات
staff officer افسر ستاد
staff section بخش ستادی
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
staff section قطعات سمبه
redeploy [staff] برگرداندن
staff sergeant گروهبان دوم
staff study بررسی ستادی
hotel staff کارکنان هتل
Chief of Staff رئیس ستاد
conducting staff ستاد هدایت کننده
conducting staff ستاد هادی
directing staff ستاد هادی
directing staff ستاد هدایت کننده
ensign staff میله پرچم پاشنه
gangway staff نگهبان پله
general staff ستاد ارتش
general staff ستاد کل
general staff ستاد عمومی
combined staff ستاد مرکب
brigade staff ستاد تیپ
Chiefs of Staff رئیس ستاد
army staff ستاد نیروی زمینی
army staff ستادارتش
army staff ستاد نظامی
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
general staff ستادفرماندهی
jacob's staff مسافت سنج
leveling staff ژالون نقشه برداری
joint staff ستاد مشترک
levelling staff شاخص تراز
member of staff کارمند
operating staff کارمندان عملیاتی
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
operating staff متصدیان
jack staff میله پرچم سینه
half staff نیم افراشته
hand staff دسته خرمن کوب
hand staff چوبدستی
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
integrated staff ستاد توام
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
levelling staff میر
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff معاونت
army general staff ستادنیروی زمینی
army general staff ستاد عمومی ارتش
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
marked levelling staff میر مدرج
marked levelling staff میر ترازگیری
assistant chief of staff, g رکن یکم اداره یکم
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
water staff gauge اشل اندازه گیری عمق اب
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college دافوس
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com