Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
The flood swepot away the bridge.
سیل پل رابرد
Other Matches
flood way
سیل
flood
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood
طغیان
flood
طغیان کردن
flood
سیل گرفتن
flood
غرق کردن
flood
سیل
flood
طوفان
flood
اشک
flood
رو د دریا
flood current
جریان مدی
subject to the flood
دستخوش سیل
catastrophic flood
سیل بلاخیز
flood oiling
روغنکاری گردشی
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
flood waters
{pl}
سیل
flood waters
{pl}
طغیان آب
flood currents
پندام
flood risk
خطر سیل
flood control
سیل بندی
flood currents
جریان سیلابی
flood currents
سیلاب
flash flood
سیل برق اسا
maximum flood
طغیان بیشینه
maximum flood
سیل بیشینه
flood walls
سیل بند
flood volume
حجم سیل
flood valve
شیر پر اب کن
flood tide
اب مد
flood tide
مد
flood stage
تراز بحرانی طغیان
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
flood plain
دشت سیلابی
flood discharge
بده طغیان
flood discharge
بده فزون ابی بده سیل
flood gate
ابگیره
flood gate
بندسیلگیر
flood gate
سد دریچهای
flood lubrication
روغنکاری سیلابی
initial flood
پیش سیل
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
flood level mark
داغ سیلاب
maximum flood discharge
بده حداکثرطغیان
forced flood lubrication
روغنکاری تحت فشار
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
distributed flood ligh system
روشنائی کلی توسط پروژکتور
bridge
پل ساختن
bridge
اتصال دادن
bridge
پل فرماندهی کشتی
bridge
پل فرماندهی
bridge
compassplatform : syn
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
پل زدن
bridge
بازی ورق
bridge
برامدگی بینی
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge
پل
bridge
جسر
lattic-bridge
تیر حمال مشبک
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
signal bridge
پل مخابره ناو
arch bridge
پلقوسدار
irish bridge
اب نما
inductance bridge
پل اندوکتیویته
lattic-bridge
پل نرده ای
lattice bridge
پل نردهای
movable bridge
پلی که میشودجابجا نمود
movable bridge
پل بازشو
natural bridge
پل طبیعی
navigating bridge
پل ناوبری
operating bridge
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
irish bridge
پل مغروق
irish bridge
ابنمای مغروق
maxwell bridge
پل اندازه گیری ماکسول
measuring bridge
پل اندازه گیری
movable bridge
پل متحرک
magnetic bridge
پل رلوکتانس
magnetic bridge
پل مغناطیسی
loading bridge
پل بارگیری
lifting bridge
پل بالارو
lever bridge
پل بالا رو
lever bridge
پل باز شو
maxwell m l bridge
پل ماکسول
lattice bridge
پل شبکهای
irish bridge
پل ایرلندی
operating bridge
پل کارگاهی
oxygen bridge
پل اکسیژنی
transporter bridge
پلانتقال
truss bridge
پل اسکلت فلزی
truss bridge
پل خرپایی
truss bridge
پل با تیر مشبک
truss bridge
پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge
پل پایه خرپایی
treadway bridge
پل دوخطه
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
the span of a bridge
چشمه یا دهانه پل
the pier of a bridge
پایه پل
the instability of a bridge
نا استواری پل
weatstone bridge
پل ویتستن
weigh bridge
قپان تخت قنطار کش
wheatstone bridge
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
through arch bridge
پلکمانسراسری
portal bridge
پلدروازهای
lift bridge
پلبالارو
compass bridge
قطبنمایعرشهکشتی
bridge of nose
برآمدگیبینی
bridge assembly
برآمدگیسیمها
beam bridge
پلمیلهای
bass bridge
پایهباس
treble bridge
پلصدایزیر
wien bridge
پل وین
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
swing bridge
پل نوسان دار
salt bridge
پل نمک
road bridge
پل خیابان
road bridge
راه پل
road bridge
پل راه
rise of a bridge
خیز طاق پل
ribbon bridge
پل کرکرهای
ribbon bridge
پل تاشونده
railway bridge
پل راه اهن
railroad bridge
پل راه اهن
pontoon bridge
پل موقت
bridge finance
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
signal bridge
پل مخابرات ناو
swing bridge
پل گردان
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
spar bridge
پل ساخته شده ازگرده چوب
spar bridge
پل الواری
water under the bridge
<idiom>
همه چیز عوض شده
slab bridge
پل تاوه
slab bridge
پل دالو
skew bridge
پل کج
bridge loan
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
pontoon bridge
پل شناور قایقی
conductivity bridge
پل برق رسانایی
canal bridge
پل کانال
bridge shoe
زیره پل
bridge shoe
پاشنه پل
bridge seat
پاشنه پل
bridge seat
تکیه گاه
bridge rectifier
یکسوکننده بریج
bridge rectifier
یکسو کننده پلوار
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge pier
پایه پل
bridge escape
فرار از پل
canal bridge
پل کیالی
cantilever bridge
پل معلق
clapper bridge
پل سنگی
chain bridge
پل معلق
chain bridge
پل زنجیری
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
cantilever bridge
پل کنسول
cantilever bridge
پل طرهای
cantilever bridge
پل بازودار
cantilever bridge
پایه پل
cantilever bridge
ستون پل
cantilever bridge
پل قپانی
bridge deck
بدنه پل
bridge circuit
مدار پلوار
bascule bridge
پل قپانی
bascule bridge
پل متحرک
bailey bridge
پل متحرک وموقتی
asses bridge
قضیه حماریه
arched bridge
پل قوسی
arched bridge
پل کمانهای
suspension bridge
پل اویزان
bascule bridge
پل باسکولی
bridge carriageway
شوسه پل
bridge building
پل سازی
bridge head
سر پل ساحلی
suspension bridge
پل معلق
bridge head
سر پل
bascule bridge
پل اهرمی
bascule bridge
پل متحرک باسکولی
bascule bridge
پل بازشونده
bascule bridge
پل بازشو
decade bridge
پل دهگانه
deck of a bridge
صفحه پل
heydweiler bridge
پل هایدویلر
foot bridge
پل پیاده رو
handling bridge
پل بار
girder bridge
پل تیر حمالی
floating bridge
پل شناور
girder bridge
پل پوتری
flying bridge
پل موقتی
floating bridge
پل متحرک موقتی
girder bridge
پل چند تکه قابل نصب رویهم
girder bridge
پل بیلی متوسط
gap bridge
گلویی ماشین تراش
flumed bridge
پل تنگ کننده معبر اب
pedestrian bridge
پل پیاده رو
float bridge
پل شناور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com