Dictiornary-Farsi | The guy vanished into thin air . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 72 (6 milliseconds)

English	Persian
The guy vanished into thin air .	طرف یکدفعه غیبش زد


Search result with all words

It vanished into thin air.	دود شد ورفت هوا
Other Matches

vanished	بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished	به صفر رسیدن
vanished	ناپدید شدن
vanished	غیب شدن
He vanished into the night.	در سیاهی شب نا پدید گشت
Vanished(shattered, dashed) hopes.	امیدها ی بر باد رفته
thin	بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thin	رقیق کردن
thin	وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin	پنجره نمایش داده شده تک خط
thin	روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin	با یک فاصله کم بین دو سطح
thin	تیم متوسط
thin	کم پشت کردن
thin	نازک شدن
thin	باریک
thin	لاغر
thin	نزار
thin	کم چربی
thin	کم پشت
thin	رقیق
thin	کم مایه
thin	سبک
thin	رقیق کردن لاغر کردن
thin	کم کردن
thin	نازک کردن
thin	نازک
thin	بطور رقیق
thin	کم جمعیت
thin	رقیق و ابکی
thin skinned	حساس
thin skinned	پوست نازک
as thin as a rake <idiom>	مثل نی قلیان
through thick and thin	درهمه حالی
thin skinned	نازک نارنجی
wafer-thin	بینهایتنازکومسطح
out of thin air <idiom>	ازهیچ یا ازهیچ جا
through thick and thin <idiom>	دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
wear thin <idiom>	به مرور زمان لاغر شدن
wear thin <idiom>	بی ارزش شدن
into thin air <idiom>	بطور کامل
thin skinned	دارای پوست نازک
thick and thin	راسخ
thick and thin	در دشواری وسهولت
thin bearded	کوسه
thin bearded	تنک ریش
thin board	لا
thick and thin	در هر حال
thin Ethernet	شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل loaxial و اتصالات BNC و محدود به چند متری میشود
thin film	غشای نازک
thin film	لایه نازک
as thin as lath <idiom>	لاغر
to vanish into thin air <idiom>	دود شد و به هوا رفت
skate on thin ice <idiom>	ریسک کردن
to vanish into thin air <idiom>	آب شد و به زمین رفت
to vanish into thin air <idiom>	گم و گور شدن
spread oneself too thin <idiom>	با یک دست چند هندوانه برداشتن
magnetic thin film	فیلم نازک مغناطیسی
magnetic thin film	غشاء نازک مغناطیسی
thin window display	نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
thin layer chromatography	کروماتوگرافی لایه نازک
thin plate battery	باتری صفحه نازک
thin plate weir	سرریز لبه تیز
thin film circuit	مدار غشایی نازک
thin walled cylinder	استوانه جدار نازک
thin film memory	حافظه غشایی نازک
thin boards for inlaid work	لای بغل شیش
magnetic thin film memory	حافظه فیلم نازک مغناطیسی
thin boards for inlaid work	لای مثلث
Thick ( sparse , thin ) hair .	موی پرپشت ( کم پشت )