English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (6 milliseconds)
English Persian
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
Other Matches
awake بیدار
awake بیدار شدن
awake بیدار ماندن
awake بیدارکردن
wide-awake هوشیار
wide awake سرحال
wide awake مراقب
wide awake مسبوق
wide awake هشیار اگاه
wide awake هوشیار
wide awake کاملا بیدار
wide-awake هشیار اگاه
wide-awake مسبوق
wide-awake مراقب
wide-awake سرحال
wide-awake کاملا بیدار
wide-awake آگاهانه
what noise is that? این چه صدایی است
noise سر و صدا
noise صدا
noise همهمه
noise سروصدا
noise اوا
noise پارازیت
noise عامل مخل
noise شایعه و تهمت
noise اختلال
noise خش
noise صدا راه انداختن پارازیت
noise طنین
noise قیل وقال
noise سر وصدا
noise شلوغ
noise سر و صدا
noise نویز
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise منبع تغذیه
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise انتشار دادن
noise نوفه
noise suppressor صدا خفه کن
quantization noise اختلال تدریج
schottky noise همهمه شوتکی
shot noise اثر ساچمهای
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
noise suppression پارازیت گیری
noise silencer خاموشگر همهمه
noise potential پتانسیل نویز
noise pollution الودگی صدا
noise pollution نوف الایی
noise margin تفاوت خش
noise limiter همهمه کاه
they make much noise زیاد شلوق می کنند
they make much noise خیلی صدا می کنند
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
The noise died down. سروصدا ها خوابید
big noise آدم مهمدریکارگان
white noise نویز سفید
white noise نوفه سفید
to make a noise منتشر شدن
to make a noise پهن شدن
to make a noise شلوق کردن
to make a noise صدا کردن
to make noise سر و صدا کردن
noise level سطح پارازیت
ambient noise نوعی صدای زیرابی
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
impluse noise نویز ضربه جریان
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
humming noise اغتشاش صوتی
he makes most noise میکند
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
grid noise پارازیت شبکه
grid noise نویز شبکه
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
background noise اختلال پس زمینه
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise صدای پس زمینه
background noise پارازیت
background noise اصوات مزاحم
background noise همهمه
ambient noise صدای اطراف
induced noise پارازیت القاء شده
induced noise نویزجریان قوی
input noise پارازیت ورودی
magnetic noise نویز مغناطیسی
line noise پارازیت خط
line noise اختلال
noise transmitter فرستنده پارازیت
make a noise شلوغ کردن
intensity of noise شدت پارازیت
noise filter صافی همهمه
input noise پارازیت اولیه
noise level میزان خش
noise immunity مصونیت از اختلال
noise generator خش زا
make a noise سر و صدا کردن
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
to make a noise in the world مشهور شدن
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com