Dictiornary-Farsi | The planes pin- pointed the enemy targets . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 108 (7 milliseconds)

English	Persian
The planes pin- pointed the enemy targets .	هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند


Other Matches

pointed	تیز
First pointed	سبک سرنیزه ای
pointed	کنایه دار نیشدار
pointed	نوک دار
pointed bracket	پرانتز شکسته
pointed arch	قوس تیزه دار
pointed chisel	مغار موج سوزنی
pointed style	سبک قوس تیزه دار
Pointed shoes	کفشهای نوک تیز
pointed remark <idiom>	تفکید روی چیزی
continuously pointed fire	اتش روانه شده مداوم
pointed tab end	برگردانسرآستین
equilateral pointed arch	قوس پا تو پا
raised pointed arch	قوس جناغی
planes	صاف هواپیما
planes	مسطح
planes	سطح مستوی
planes	صفحه
planes	صاف مسطح
planes	هموار
planes	جهش شبیه پرواز سطح تراز
planes	صاف کردن پرواز
planes	افقی سطح افق افقی کردن
planes	یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes	سطح تراز مسطح
planes	سطح هموار
planes	سطح صاف
planes	رنده
planes	رویه هموار
planes	با رنده صاف کردن
planes	رنده کردن
planes	هواپیما
tail planes	سطوح دم
dividing planes	سکانهای قوسی هواپیما
dividing planes	بالههای قوسی
enemy	خصم
enemy	دشمن
enemy	عدو
One enemy is one too many.	یک دشمن هم زیاد است
the enemy	کشتی دشمن
enemy	دشمن کردن
the enemy	نیروی دشمن
alien enemy	دشمن خارجی
enemy forces	نیروهای دشمن
arch enemy	شیطان
arch enemy	ابلیس
enemy state	حکومت دشمن
enemy alien	طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
enemy state	دولت دشمن
We cloced in on the enemy .	حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
no enemy is insignificant	دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
to locate the enemy	جای دشمنی را معین کردن
arch enemy	دشمن بزرگ
to triumph over the enemy	برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
potential enemy	دشمن اصلی
potential enemy	دشمن حتمی
to fight with the enemy	همراه = با
be your own worst enemy <idiom>	از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
targets	نشانگاه
targets	هدف مشخص
targets	نشان
targets	هدف گیری کردن
targets	هدف
targets	تیر نشانه
targets	پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets	حد و مرز
targets	زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets	برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets	حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets	دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
targets	کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
targets	مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
targets	هدفی که می خواهید به آن برسید
targets	سینه حریف
targets	هدف فرود هدف شمشیرباز
targets	گل
targets	اماج
targets	سپر
targets	نقطه برداشت یا قرائت
targets	تخته هدف
targets	سیبل
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb>	یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
to pierce the enemy's line	دشمن رخنه کردن
to roll up the enemy line	بخط دشمن کردن
to roll up the enemy line	حمله جناحی
enemy in liken of friend	دشمن در لباس دوست
to pierce the enemy's line	در خط
surface targets	هدفهای روی سطح اب
deep targets	هدفهای عمیق
deep targets	هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
group of targets	گروه اماجها
group of targets	گروه هدفها
list of targets	لیست اماجها
monetary targets	اهداف پولی
list of targets	لیست هدفها
program of targets	برنامه اماجها
surface targets	هدفهای سطحی
schedule of targets	برنامه هدفها
schedule of targets	برنامه اماجها
program of targets	برنامه هدفها
priority targets	هدفهای دارای تقدم
plan targets	اهداف برنامه
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like. <proverb>	گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .	درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
Enemy troops poured into the city.	سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.	کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions .	توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید