Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 31 (4 milliseconds)
English	Persian
They pinched my keys.	کلیدهایم رابلند کردند
Other Matches
pinched	صورترنگپریدهبعلتسرماخوردگی
I am pinched for money.	دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
belly pinched	گرسنگی خورده
Her purse was pinched(stolen).	کیف پولش را زدند
control keys	کلیدهایکنترل
function keys	کلیدهاتابع
function keys	کلیدهایانجام وفایف
operation keys	کلیدهایعملیات
repeat keys	دکمههایتکرار
variation keys	کلیدهامختلف
Help me find my keys.	کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
A bunch of keys.	دسته کلید
soft keys	کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
power of the keys	اختیارات کلیسای پاپ
skeleton keys	کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys	شاه کلید
master keys	کلید چندین قفل
master keys	قاعده کلی شاه کلید
shift keys	که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys	کلید shift
arrow keys	مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
arrow keys	حرکت دهد
arrow keys	کلیدهای جهت
track search keys	کلیدهایجستجویزمان
shooting adjustment keys	دکمه
viewfinder adjustment keys	دکمه یابنده هدف
cursor control keys	کلیدهای کنترل مکان نما
cursor movement keys	کلیدهای جهت
cursor movement keys	کلیدهای حرکت مکان نما
pgup/pgdn keys	کلیدهای PgUp ,PgDn

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com