English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
This is an ideal spot for picnics . اینجا برای پیک نیک ماه است
Other Matches
picnics خورگشت
picnics پیک نیک
picnics گردش دسته جمعی
picnics پیک نیک به پیک نیک رفتن
picnics دسته جمعی خوردن
picnics prohibited پیکنیکممنوع
ideal self خود ارمانی
ideal ایده ال
ideal ارزو
ideal مطابق نمونه واقعی
ideal نمونه کامل فرضی
ideal هدف زندگی ارمان
ideal کمال مطلوب
ideal دلخواه
ideal ارمانی
ideal ارمان
ideal crystal کریستال ایده ال
ideal dielectric دی الکتریک ایده ال
ideal conductor هادی ایده ال
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
ideal capacitor خازن ایده ال
ego ideal خود ارمانی
beau ideal خوشگل
ideal dielectric عایق کامل
ideal efficiency بازده ایده ال
ideal efficiency راندمان ایده ال
ideal paralleling مدار موازی ایده ال
ideal position پوزیسیون ارمانی شطرنج
ideal position وضعیت ایده ال
ideal radiator تابشگر کامل
ideal rectifier یکسوکننده ایده ال
ideal index شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
beau ideal زیبای تمام عیار کمال مطلوب
ideal rocket راکت ایده ال
ideal solenoid سولنئید ایده ال
ideal solenoid سولنوئید ایده ال
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
ideal solution محلول ایده ال
ideal fluid سیال ایده ال
ideal solenoid پیچک ایده ال
ideal gas گاز ایده ال
ideal position پوزیسیون ایده ال
ideal rectangular pulse پالس مربعی ایده ال
ideal no load voltage ولتاژ بی باری ایده ال
ideal galvanic cell سلول گالوانیکی ایده ال
ideal galvanic cell باطری ایده ال
ideal electron gas گاز االکترون ایده ال
ideal irrigation interval فاصله مطلوب ابیاری
ideal magnetization curve منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
ideal no load d.c. voltage ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
It was an enjoyable performance, if less than ideal. این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
ideal energy radiator رادیاتور بدنه سیاه
up on the spot فی المجلس مقدا بی درنگ
spot مشاهده کردن گلوله ها
spot تشخیص دادن
spot لکه موضع
on the spot نقدا"
on the spot فی المجلس
spot کشف کردن اماده پرداخت
spot لکه دارشدن
spot کشف کردن دیدن
spot لکه دارکردن
spot زمان مختصر لحظه
spot موضع
spot لکه لک
spot محل
spot جا
spot پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot در محل
spot درجا
spot بجااوردن
spot مسافت یابی کردن
spot کمان
spot کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot فوری
spot به طور نقد
on-the-spot نقدا"
on-the-spot فی المجلس
spot تنظیم تیر کردن
in a spot <idiom> درمشکل قرار داشتن
spot نقطه
spot [لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
on the spot <idiom> درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot نقدا"
spot مکان
spot خال
spot-on دقیقا صحیح
spot باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot goods کالاهای موجود
spot lamp لامپ موضعی
spot kick ضربه کاشته
spot grading صافسازی
spot lamp لامپ با نورمتمرکز
spot map کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot goods کالاهای اماده تحویل
spot market بازار نقدی
spot market بازار معاملات نقدی
spot repair تعمیر در محل
spot repair تعمیر در جا
spot price قیمت تمام شده
spot price بهای جنس در معامله نقدی
spot rate نرخ فروش نقدی
spot price قیمت برای فروش فوری
spot price قیمت نقدی
spot pass پاس غیرمستقیم
spot net شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot footing پی مجزا
spot test ازمایش فوری
unpainted spot تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
warm spot اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
warm spot نقطه گرماگیر
tight spot <idiom> شرایط سخت
water spot گردباد دریایی
water spot واتراسپات
centre spot خالوسط
handicap spot مهرهتعادلی
soft spot for someone/something <idiom> احساسات تندوتیز داشتن
black spot جادهباآمارتصادفبالا
Johnny-on-the-spot <idiom>
hit the spot <idiom> نیروی تازه وارد کردن
He was kI'lled on the spot. جابجا کشته شد
trouble spot کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
touch spot ناحیه بساوشی
sweet spot قسمت مرکزی راکت یا چوب
spot pass پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
yellow spot نقطه زرد
spot sale فروش نقد
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot transaction معامله نقدی
spot weld خال جوش
spot weld نقطه جوش دادن
spot weld اتصال نقطه جوش
spot welding نقطه جوش
spot welding جوشکاری نقطهای
spot welding جوش نقطهای
succeeding spot نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
high spot جذابترین لذتبخشترین
blind spot نقطه ضعف
beauty spot خال کوچک
beauty spot خال زیبایی
advertising spot فیلم تبلیغاتی
air spot تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
balkline spot نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
billiard spot نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
cash spot نقد فوری
cathode spot لکه کاتدی
cold spot نقطه سرماگیر
dead spot منطقه ساکت
dead spot نقطه خنثی
blind spot نقطه کور
beauty spot خال
hot spot نقطه داغ
spot check مقابله موضعی
spot check بررسی موضعی
spot check بطور چند در میان ازمودن
spot check سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check بازدید در محل
spot checks مقابله موضعی
spot checks بررسی موضعی
spot checks بطور چند در میان ازمودن
spot checks سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks بازدید در محل
hot spot نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
face off spot هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
face off spot نقطه رویارویی
flying spot لکه نورتند رو
long spot موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pain spot نقطه درد
penalty spot نقطه پنالتی
spot of enforcement نقطه پنالتی
previous spot نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
soft spot شولات
soft spot ناحیه نشست
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
spot bowler بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot cash پرداخت نقدی
spot cash پول نقد
spot distortion اغتشاش نقطه
spot elevation ارتفاع تعیین شده
spot elevation نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
light spot نقطه منور
light spot نقطه نور
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
landing spot نقطه فرود
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
center spot نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
focal spot کانون
spot welding machine دستگاه جوش نقطهای
spot welding electrode الکترود جوشکاری نقطهای
baulk line spot نقطهخطمرز
flying spot scanner پوینده لکهای تند رو
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
great red spot لکه سرخ بزرگ
great white spot لکه سفید بزرگ
bridge spot weld جوشکاری نقطهای
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com