Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
English
Persian
This is your share ( portion ) .
این قسمت ( سهم) شماست
Other Matches
portion
قسمتی
portion
بخش
portion
قسمت
portion
سهم
portion
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portion
جزء
portion
تکه
portion
بخشی
portion
جزئی
portion
بخشیدن
portion
تسهیم کردن سهم بندی کردن
portion
ارث
portion
سرنوشت قسمت
portion
نصیب
portion
برخه سهم
portion
بهره
fixed portion
سهام معینه
fixed portion
فرض
Just a small portion.
یک پرس کوچک
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
written portion
بخش نوشتنی
marriage portion
صداق
specified marriage portion
مهرالمسمی
marriage portion
مهریه
marriage portion
مهر
linear portion
شاخه خطی
linear portion
قسمت خطی
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
The guest brings his own portion .
<proverb>
مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
marriage portion payable at any time
مهر عندالمطالبه
marriage portion ordinary paid
مهرالمثل
marriage portion payable at any time
مهر معجل
marriage portion due to the wife in resp
مهرالمتعه
share
[in]
شرکت
[سهم]
[در]
What about my share?
پس حق من چه شد ؟
share-out
سهمبندیشده
to share out
تقسیم کردن
to share out
بخش کردن
share
شرکت داشتن در سهم بردن
share
برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share
تسهیم کردن
share
استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share
سهم بردن
share
قیچی کردن
share
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share
توسط کاربران دیگر شبکه است
share
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share
فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share
دانگ
share
فرض
share
تقسیم کردن
share
بخش کردن
share
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share
دایرکتوری
share
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share
باس مورد استفاده
share
حصه
share
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share
بهره قسمت
share
بخش
share
سهم
ordinary share
سهام عادی
undivided share
حصه مشاع
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را گرفتن
share warrant
گواهینامه سهام
lion's share
بخش عمده
lion's share
بزرگترین سهم
lion's share
همهی چیزی
lion's share
تمام
time-share
استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
wage share
سهم مزد
share of inheritance
سهم الارث
share list
صورت بهای سهام شرکتها
apple share
اپل شر
non registered share
سهم بی نام
non cash share
سهم غیر نقدی
market share
سهم بازار
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
bearer share
سهم بی نام
earnings per share
درامد هر سهم
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred share
سهام موجل
capital share
سهم سرمایهای
appointed share
حصه مفروز
appointed share
سهم مفروز
ordinary share
سهام معمولی
share cropper
زارع
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
share cropper
مستاجر
share holding
سرمایه گذاری در سهام
share certificate
گواهی مالکیت سهام
registered share
سهم با نام
share cropper
زارع سهم گیر
privileged share
سهم ممتاز
share in cash
سهم نقدی
share holder
سهامدار
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
break in share prices
کاهش قیمت سهام
One-hundred Share Index
شاخصقیمتهایسهام
fixed share of an heir
فرض در ارث
quota share treaty
قرار سهمیه بندی
We didnt get a share (acut).
به ما چیزی نرسید
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
Of this amount Europe's share is 20 percent.
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
share of stock
[American English]
سهم
[اقتصاد]
general meeting of share holders
مجمع عمومی صاحبان سهام
Financial Times Share Index
شاخصقیمتهایسهام
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com