Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
This painting has a green background.
زمینه این تابلو سبز است
Other Matches
painting
نقاشی
painting
پرده
painting and the like
نقاشی و مانند ان
oil painting
نقاشی رنگ روغنی
finger painting
نقاشی با انگشت
finger painting
پخش رنگ باانگشت
finger painting
نقاشی انگشتی
landscape painting
منظره سازی
oil painting
نقاشی بارنگ
oil painting
روغنی
vase painting
نقاشی روی سفال
wall painting
نقاشی دیواری
mend the painting
رواندود کردن با رنگ
painting brush
قلم مو
The painting is only a copy.
این نقاشی فقط کپی
[از اصل]
است.
sand painting
نقاشی روی شن
Oil painting .
نقاشی رنگ روغن
painting knife
چاقوینقاشی
his painting lacked repose
نقاشی وی توافق
flat coat
[painting]
لایه صاف رنگ
To fake an oil – painting .
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
his painting lacked repose
نداشت
oil on canvas
[painting technique]
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
The painting portrays the death of Nelson.
این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
background
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
We know very little about his background.
ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
background
زمینه
background
نهانگاه
background
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
background
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
background
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
دورنمای عقب
background
معلومات قبلی
background
دورنما
background
سابقه
background
فعالیت ارتباط دادهای
background
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background
کار با حق تقدم پایین
background
پس زمینه
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background
تجربه
background
اصلی است
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background
رنگ صفحه تصویرکامپیوتر.
background
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
background radiation
تابش زمینه
background radiation
تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
background program
برنامه پس زمینهای
background program
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
background program
برنامه زمینهای
background sound
موزیک متن
background music
موزیک متن
plaster background
دورنمای گچ کاری
background current
جریان زمینه
plaster background
مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
family background
پیشینه خانوادگی
background music
موسیقی متن
background sound
موسیقی متن
display background
زمینه نمایش
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
background processing
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background noise
همهمه
background sound
موسیقی پس زمینه
background reflection
بازتاب زمینهای
background communication
ارتباط پس زمینه
background count
عکس العمل تشعشع
background job
program background
background level
تراز زمینه
background level
الودگی متن الودگی زمینه
background music
موسیقی پس زمینه
background processing
پردازش زمینهای
background process
فرایندهای پس زمینه
background printing
چاپ پس زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
background noise
صدای پس زمینه
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise
پارازیت
background noise
اصوات مزاحم
signal background plate
صفحهپشتعلامت
continuous background radiation
تابش زمینهای پیوسته
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
I have to go back a little bit.
[This requires a little background
{explanation}
]
.
این نیاز به کمی پیش زمینه
[توضیح بیشتر]
دارد.
green
سبز
green
تازه
green
<idiom>
green
سبزشدن
green
سبزیجات
green
رنگ سبز
green
بی تجربه
green
خرم
through the green
منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green
ترو تازه نارس
green
سبز کردن
green PC
رایانه زیست بوم دوستانه
green PC
رایانه سبز
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
سبزه چمن
green
معتدل
to incline to green
یا مایل بودن
Green architecture
[ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
kendal green
پارچه پشمی سبزرنگ
pomona green
رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
Green architecture
معماری سبز
sap green
رنگ زرد مایل به سبز سیر
village green
میدان دهکده
bottle green
سبزپررنگ
to incline to green
بسیبزی زدن
jade green
رنک سبزمایل به ابی
sea green
رنگ سبز مایل بابی
pea green
سبز نخودی
green stool
مدفوع سبز رنگ
[پزشکی]
to turn green
سبز رنگ شدن
malachite green
سبز مالاشیت
long green
دلار کاغذی پشت سبز
mead green
سبز چمنی
green beans
لوبیا سبز
olive green
رنگ سبز زیتونی روشن
pace of the green
سرعت گوی
green roof
[سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
pea green
زرد مایل بسبز
Green Berets
سبز کلاهان
Green Paper
برگهنظرخواهی
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
green salad
سالادسبز
Light green.
رنگ سبز روشن
Dear Mr. Green .
آقای گرین عزیز ( محترم )
By the green grass .
کنار چمن های سبز وخرم
green with envy
<idiom>
green cabbage
کلمسبز
prophet's green
رنگ سبز نبی
[این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
deep green
رنگ سبز تند و تیره
green with envy
از حسادت ترکیدن
green fingers
متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
Green Beret
تکاور - کماندو
practice green
شروعبهسبزشدن
green card
کارت سبز
green cards
کارت سبز
green pepper
فلفل سبز
green peppers
فلفل سبز
green ball
توپسبز
green beam
شعلهیسبز
green thumb
<idiom>
green peas
نخودفرنگی
green russula
نوعیقارچسبز
green space
فضایسبز
green walnut
گردویتازه
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
green jaundice
سبزی
green crop
علیق سبز
green crop
علف تازه
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green concrete
بتن تر
green concrete
بتن تازه
green concrete
بتن تازه ریخته شده
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green bone
نیزه ماهی
green dragon
ارن
green dragon
فیل گوش
green house
گرمخانه
green house
گلخانه
green gun
لوله پرتاب سبز
green flag
پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green eyed
حسود
green eye
حسد
green eye
رشک
green dragon
درافیون
green dragon
لوف کبیر
green blind
نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bice
رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green bean
لوبیای سبز
pea-green
سبز نخودی
almond green
رنگ مغز پستهای
green light
چراغ سمت راست
bowling green
چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
green belts
کمربند سبز
green belt
کمربند سبز
green revolution
انقلاب سبز
putting green
قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
bromocresol green
سبز برموکرزول
dark green
سبزسیر
long green
اسکناس پشت سبز
green alga
جلبک سبز
grass green
رنگ سبز چمنی
forest green
رنگ سبز تیره مایل بزرد
forest green
سبز زیتونی
emerald green
سبززمردی
emerald green
زمردین
emerald green
زمردی
drive the green
با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
putting green
چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
green jaundice
یرقان سبز
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
in the green tree
سرسبز
green wood
چوب تر
green run
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
green sand
ماسه تر
green vitriol
زاج سبز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com