English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
To be caught by surprise . To be off ones guard . غافلگیر شدن
Other Matches
To take by surprise . To surprise . غافلگیر کردن
surprise غافلگیر کردن
surprise تعجب
surprise متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise شگفتی
surprise غافلگیری غافلگیر شدن
surprise شگفت حیرت
surprise متعجب کردن
It was a complete surprise to me . کاملا" غافلگیر شدم
to my great surprise برخلاف انتظار من
surprise attack تک ناگهانی
surprise dosage دریافت دوز ناگهانی اتمی
surprise attack تک غافلگیری تک غافلگیرانه
caught گرفته شده
i had been caught گرفته شده بودم
i am f.caught عجب گیری کرده ام
to get caught up in something در چیزی گیر کردن [افتادن] [گرفتار شدن] [اصطلاح روزمره] [اصطلاح مجازی]
be caught out <idiom> دستش بر ملا می شود
At last I caught ( got) you . بالاخره گیرت آوردم ( انداختم )
be caught out <idiom> مشتش باز می شود
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
He was caught with his pants down. مچ او [مرد] را حین ارتکاب گرفتند.
i have caught a thorough chill سرمای حسابی خورده ام
caught short <idiom> پول کافی برای پرداخت نداشتن
She was exposed . She was caught out . She was found out . مشتش باز شد
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . نظرش را گرفت ( جلب کرد )
We were caught in the rain ( rainstorm) . وسط باران گیر کردیم
To be caught red - handed. گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! شما کجا اینجا کجا !
caught with hand in the cookie jar <idiom> مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
A few spelling errors caught my eye. چند غلط املایی به چشمم خورد
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
on guard هشیار
on guard گارد گرفتن
on guard اماده برای دفاع باشید
on guard درسرنگهبانی
on guard نگهبان
on guard بحالت محافظ باش
on guard بحالت گارد
off ones guard بیرون ازپاسگاه برکنارازنگهبانی
guard نگهبان
off ones guard غافل
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
on guard گاردگرفتن
right guard نگهبانراست
to keep guard موافب
to be on guard بودن احتیاط کردن
off guard <idiom> غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
on guard <idiom> آگاه ،بادقت
to be on guard موافب
take guard وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
to keep guard بودن احتیاط کردن
out guard گشتی صحرایی
out guard گشتی
on ones guard درپاسگاه
on ones guard متوجه
on ones guard موافب
off-guard درانتظارپیشامدبد
guard صفحه محافظ روکش محافظ
guard حالت دفاعی شمشیرباز
guard محافظ گارد
guard حفافت کردن
guard watch
guard چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard محافظت کردن
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guard روکش کشیدن
old guard صنوف صاحب اعتبار قدیم
old guard محافظه کار سیاسی
guard محافظ
guard پاسداری دادن
guard پاییدن پاسداری کردن
guard محافظت کردن نگهبانی کردن
guard گارد
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard نرده حفافتی
guard پاسبان مستحفظ
guard پاسدار
guard پناه
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard نگهبانی دادن
to guard against danger مواظب خطر بودن
rat guard صفحه مانع ورودموش
rat guard موش بند
advance guard پیش قراول
guard-rails نرده
guard-rails ریل نگهدار حائل ریل
guard-rail نرده
seaman guard گارد دریایی
body guard نگهبان
rear guard عقب دار
state guard ارتش ایالتی
safe guard حفافت
safe guard نگهداری
road guard پلیس راه
road guard ژاندارم
rear guard نیروی عقب دار
sergeant of the guard گروهبان پاسدار
sergeant of the guard گروهبان نگهبان
shin guard ساقبند
skate guard پرش روی تیغه اسکیت
splash guard گلگیر
stand guard نگهبانی دادن
state guard نیروی نظامی ایالتی
guard-rail ریل نگهدار حائل ریل
to relieve guard نگهبان راعوض کردن
wind guard محافظباد
guard dog سگنگهبان
guard's van کالسکهنگهبانقطار
guard of honor گارد احترام
on guard line خطحافظ
to nount guard به نگهبانی رفتن
border guard پلیس مرزبانی
guard dog سگ نگهبان
trigger guard حافظماشه
toe guard حافظانگشتان
tendon guard محافظزردپی
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
yeoman of the guard گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
blade guard تیغهلبه
breech guard حافظتهساز
chin guard حافظچانه
clothing guard حافظپارچه
eye guard حافظچشم
key guard راهنمایکلید
left guard محافظچپ
neck guard حافظگردن
overhead guard حافظبالایسر
snow guard محافظبرف
guard dog سگ پلیس
escort guard گارد محافظ
guard ship ship mission active
guard of honor پاسدار تشریفات
guard of honour پاسدار تشریفاتی
guard of honour گارداحترام
guard plank تخته محافظ
guard post پایه نگهبان
guard rail جان پناه
guard rail نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
guard rail نرده دست انداز راه پله
guard room پاسدارخانه
guard signal علامت نگهبان
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
double guard دفاع با دو دست
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
interior guard نگهبان داخلی
knuckle guard کارد
knuckle guard انگلیسی
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
guard house پاسگاه
escort guard محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
face guard ماسک محافظ
fire guard پیش بخاری
fire guard حائل اتش
flag guard گارد پرچم
flag guard نگهبان پرچم
flank guard پهلودار
gear guard جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
guard assembly محفظه
guard assembly الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
guard band باند نگهبان
guard band بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
guard bit یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
guard cell گیاهی را تشکیل میدهند
guard house پاسدارخانه
life guard نگهبان
radio guard نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
advance guard طلایه
air guard پاسور هوایی
air guard گشتی هوایی
armed guard گارد مسلح
body guard موکب
body guard هنگ ویژه
bumper guard سپر ماشین
bumper guard روکش سپر
open guard گارد باز
advance guard پیشرو
radio guard نگهبان بی سیم
praetorian guard گارد ویژه
point guard موقعیت گارد
plane guard ناو نجات
plane guard ناوگارد نجات
picket guard پاسبان اردوگاه
picket guard دژبان
advance guard پیش لشکر پاسدار
cable guard نگهدارنده کابل
coast guard گارد کرانه
life guard گارد
life guard هنگ ویژه
main guard پست نگهبانی اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
memory guard نگهبان حافظه
mud guard گلگیر
national guard گارد ملی
custodial guard گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
color guard گارد پرچم
obstruction guard میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
officer of the guard افسر گارد احترام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com