Dictiornary-Farsi | To disg up the dinner . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 41 (4 milliseconds)

English	Persian
To disg up the dinner .	شام را کشیدن


Other Matches

dinner	شام
I just had dinner.	درست چند لحظه قبل شام خوردم
dinner	مهمانی
We were having dinner when. . .	داشتیم شام می خوردیم که ..
dinner	ناهار
to ask somebody out for dinner	کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
to get dinner	ناهارخوردن
It wasnt much of a dinner .	زیاد شام مهمی نبود
dinner dance	میهمانیرقص
dinner table	میزغذاخوری
dinner service	فروفغذاخوری
Well discuss it at dinner.	سر شام صحبت خواهیم کرد
Well discuss it at dinner.	سرت رابلند کن ببینم
WI'll you stay for ( to ) dinner?	برای شام بمانید (می مانید؟)
We had a gorgeous dinner .	شام معرکه یی خوردیم
The dinner will be followed by a concert.	به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
dinner etc. is served	غذا آماده است
dinner party	میهمانیشام
dinner jacket	اسموکینگ
dinner jacket	لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner jackets	اسموکینگ
dinner jackets	لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner is ready	ناهاراماده
dinner is ready	است
dinner is served	شام حاضراست
dinner set	لوازم و فرف شام یا ناهار
dinner wagon	میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
to orders dinner	دستور ناهار دادن
i asked him to dinner	او را به ناهار خواندم
my neighbour at dinner	کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
dinner plate	بشقابپلوخوری
dinner knife	چاقویغذاخوری
shore dinner	غذای دریایی
dinner fork	چنگالغذاخوری
She gave us quite a decent dinner.	یک شام خیلی حسابی به ماداد
don't wait the dinner for me	ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
We are expecting guests for dinner .	برای شام مهمان داریم
After dinner he likes to retire to his study.	پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
The library is the obvious place for the after-dinner hours.	کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.

To disg up the dinner .

شام را کشیدن