Dictiornary-Farsi | To gain an advantage. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 142 (7 milliseconds)

English	Persian
To gain an advantage.	کسب امتیاز کردن


Other Matches

advantage	برتری
advantage	مفید بودن
advantage	مزیت دادن
take advantage	استیفاء
take advantage	سوء استفاده کردن از
advantage	مزیت
advantage	بهتری
advantage	سود
advantage	صرفه
advantage	فایده
advantage	نفع
advantage	سودمند بودن
take advantage of <idiom>	به خود عمل کردن
It is not to your advantage.	مقرون بصرفه نیست
advantage	تفوق
advantage	امتیاز
advantage	اوانتاژ
absolute advantage	برتری مطلق
absolute advantage	برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
advantage by illness	بهره بیماری
advantage ground	موقعیت خوب
comparative advantage	برتری نسبی
You might as well take advantage of the savings.	این مقدار پس انداز هم غنیمت است
To take advantage of an opportunity.	از فرصت استفاده کردن
reasonable advantage	منفعت عقلائی
mechanical advantage	مزیت مکانیکی
mecanical advantage	نیرو دهی
legitimate advantage	منفعت مشروع
law of advantage	قانون امتیاز
comparative advantage	مزیت نسبی
home court advantage	امتیاز بازی در خانه
principle of equal advantage	اصل مزیت برابر
to gain on	کم کم پیش رفتن سوی خردخردفراگرفتن
to gain over	سوی خودکشیدن
to gain over	باخودهم رای کردن
to gain over	ربودن
It is a gain .	اینهم خودش غنیمت است
to gain on	نزدیک شدن به
gain	به دست آوردن
to gain a over	پیشدستی کردن بر
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
to gain a over	پیش افتادن از
gain over	ربودن
gain over	سوی خود کشیدن
gain on	نزدیک شدن به
gain over	با خود همراهی کردن
gain	منفعت
gain	بهره
gain	سود بردن بهره
gain	افزوده
gain	جلوبردن توپ
gain	بهبودی یافتن رسیدن
gain	زیاد شدن
gain	نائل شدن پیشرفتن
gain	نفع
gain	بهره تقویت
gain	حصول
gain	صرفه استفاده
gain	افزایش
gain	بدست اوردن
gain	سود بردن
gain	فایده بردن
gain	پیدا کردن
gain	کسب کردن باز یافتن
gain	حصول تحصیل منفعت کردن
gain	تقویت
gain	سود
gain	بدست آوردن
gain	افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gain	دستیابی داشتن به یک فایل
gain	بهره برداری
You are going to gain weight. if you let yourself go.	اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
to gain in nealth	بهبودی یافتن
to gain hearts	جلب قلوب کردن
to gain ground upon	شدن به
no pain no gain <proverb>	نابرده رنج گنج میسر نمی شود
to gain ground upon	نزدیک
to gain ground	تجاوزکردن تعدی کردن
to gain ground	پیشرفت کردن
to gain any ones ear	نمودن
to gain any ones ear	کسیرا اماده شنیدن حرفی
light gain	تقویت نور
gain the ear <idiom>	رگ خواب کسی را به دست آوردن
to gain a victory over	پیروزشدن بر
to gain in nealth	شفایافتن
epinosic gain	بهره ثانوی بیماری
energy gain	بازده انرژی
capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
gain control	کنترلصدا
voltage gain	بهره ولتاژ
gain ground <idiom>	به جلو رفتن
transducer gain	بهره دگرسازی
to gain time	به بهانه گذراندن
to gain time	دست بدست کردن
to gain a victory over	ففریافتن بر غلبه کردن بر
to gain the day	پیروزشدن
antenna gain	بهره انتن
No gain without pain. <proverb>	بدون رنج چیزى بدست نمى آورى .
directive gain	تقویت انتن
to gain a victory	فاتح شدن
to gain a victory	فیروزشدن ففرکردن
gain a victory	پیروز شدن
lateral gain	پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
loss and gain	ضرر و منفعت
loss and gain	زیان و سود
gain opportunity	فرصت را مغتنم شمردن
gain or loss	سود یا زیان
laser gain	بهره لیزر
gain time	اغتنام وقت کردن
gain time	اغتنام وقت
gain time	دفع الوقت کردن
gain score	نمره افزوده
maximum gain	تقویت حداکثر
gain opportunity	اغتنام وقت کردن
to gain a ccess	باریافتن
gain ground	خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
primary gain	بهره اصلی بیماری
paranosic gain	بهره اصلی بیماری
gain ground	ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
to gain a ccess	تقرب جستن
gain ground	پیشروی کردن
secondary gain	بهره ثانوی بیماری
gain opportunity	اغتنام فرصت کردن
to gain a victory	پیروزشدن
automatic gain control	کنترل بازده بطور خودکار
automatic gain control	نافم خودکار فزونسازی
to gain the upper hand	تفوق جستن
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
capital gain tax	مالیات بر سود سرمایه
to gain the upper hand	غالب شدن
closed loop gain	بهره تقویت درطبقه بسته
to gain the upper hand	غلبه یافتن
open loop gain	بهره تقویت در حلقه باز
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
to gain the upper hand	پیش بردن
low level current gain	تقویت جریان در سطح پایین
low frequency current gain	تقویت جریان فرکانس پایین
high frequency current gain	تقویت جریان فرکانس بالا
gated automatic gain control	تنظیم بهره با کلید خودکار
keyed automatic gain control	تنظیم بهره با کلید خودکار
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.	کارها را قبضه کردن

To gain an advantage.

کسب امتیاز کردن