Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 21 (3 milliseconds)
English	Persian
To get damaged . To become defective .	عیب کردن ( خراب شدن )
Other Matches
damaged	معیوب
damaged	خسارت دیده
damaged	آنچه آسیب یا رنج دیده است
damaged in transit	صدمه دیده هنگام ترانزیت
damaged shipments	کالاهای اسیب دیده
damaged shipments	محموله خسارت دیده
To make good a damaged.	خسارتی راجبران کردن
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.	از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
defective	ناقص
defective	ناتمام
defective	دارای کمبود معیوب
defective	معیوب
defective	فاسد
defective	خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
defective	خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
defective	معیب
defective	ضعیف
aircraft defective	هواپیمای معیوب
aircraft defective	هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
low grade defective	عقب مانده ذهنی تراز پایین

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com