Dictiornary-Farsi | To ignore some one completely . To treat someone with utmost contempt . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 97 (6 milliseconds)

English	Persian
To ignore some one completely . To treat someone with utmost contempt .	به کسی محل سگ نگذاشتن


Other Matches

ignore	تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore	حرف خالی
ignore	صرفنظرکردن
ignore	نادیده پنداشتن
ignore	برسمیت نشناختن
ignore	بی اساس دانستن
ignore	رد کردن
ignore	نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignore	چشم پوشی کردن
ignore	تجاهل کردن
utmost	بیشترین
utmost	منتهای کوشش حداکثر
utmost	دورترین
at the utmost	منتهی
at the utmost	دست بالا
he did his utmost	نهایت کوشش را بعمل اوردن
to the utmost	به منتها درجه
with the utmost rigour	با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
With utmost care.	با دقت تمام (هرچه تمامتر )
the utmost limits	منتها
the utmost limits	دورترین منتهای کوشش
the utmost love	منتهای دوستی
the utmost love	کمال محبت
completely specified	با تعیین کامل
completely <adv.>	بکلی
completely <adv.>	کاملا
to try something completely new <idiom>	چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone .	به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
utmost good faith	با صداقت کامل
to look at somebody with contempt	به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
self contempt	تحقیر نفس
self contempt	تذلیل نفس
self contempt	خوددون شماری
contempt	تحقیر
contempt	خفت
contempt	خواری
contempt	اهانت
contempt	اخلال در نظم دادگاه
contempt	در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
quite [completely, perfectly] <adv.>	حتما
I agree with you completely.	من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I had completely forgotten .	هیچ یادم نبود
quite [completely, perfectly] <adv.>	کاملا
i was completely spattereed	به از رو تا به پایم گل پاشیده شد
quite [completely, perfectly] <adv.>	قطعا
To go flat out. To exert oneself to the utmost.	زور آخر خود رازدن
to hold in contempt	پست شمردن کوچک شمردن
to hold in contempt	سبک داشتن
contempt og court	اهانت به دادگاه
contempt of court	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court	اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
He is completely absorbed by his business.	کاملاجذب کارش است
His jealousy is completely uncalled-for.	حسادت او [مرد] کاملا بی ربط است.
Gambling ruined him completely.	قما راورابروز سیاه نشاند
Your slander is completely preposterous .	تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
contempt [criminal offence]	اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt [criminal offence]	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
purging a contempt of court	جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.	اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
treat	رفتار کردن
treat	تلقی کردن
treat	موردعمل قرار دادن
treat	خوراک رایگان
treat	مهمان کردن
treat	عمل اوردن
treat	تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treat	درمان شدن
treat	مربوط بودن به
treat	بحث کردن سروکار داشتن با
treat someone <idiom>	پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
treat	چیزلذت بخش
treat	رفتار کردن با
treat	درمان کردن
ill treat	سوء استفاده کردن ضایع کردن
to treat somebody as if they weren't there <idiom>	به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
invitation to treat	دعوت به مذاکره
ill treat	بد استقبال کردن
ill treat	بدرفتاری کردن
ill-treat	بد رفتاری کردن به
invitation to treat	پیشنهادمعامله
invitation to treat	دعوت به معامله
To process and treat something .	چیزی راعمل آوردن
heat treat	انجام دادن عملیات حرارتی
trick or treat	قاشق زنی وکاسه زنی دم درب خانههای مردم
Dutch treat <idiom>
To treat something as a joke	چیزی را بشوخی گرفتن
treat with insolence	اهانت کردن به
treat surface	روسازی کردن
to stand treat	هزینه مهمانی یا سواری رادادن
dutch treat	مهمانی دانگی
to let somebody treat you like a doormat <idiom>	با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
To treat them all alike. (indiscriminately).	همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !	معنی دوستی را هم فهمیدیم
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )