Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
To jump the queue.
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
Search result with all words
to queue-jump
[British E]
داخل صف زدن
Other Matches
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue
روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queue
صف اتوبوس و غیره
queue
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش
queue
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queue
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
صف صف بستن
queue
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue
که به ترتیب بررسی می شوند
queue
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
rear of queue
عقب صف
scheduling queue
صف زمان بندی
He jumped the queue.
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
job queue
صف برنامه
job queue
صف کار
input queue
صف ورودی
print queue
صف چاپ
input job queue
صف برنامه ورودی
input work queue
صف کار ورودی
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
How long were you in the queue
[line]
?
تو چند مدت در صف ایستادی؟
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
To stand in a queue (line).
توی صف ایستادن
To form a queue. To line up.
صف بستن ( کشیدن )
output work queue
صف کار خروجی
output job queue
صف برنامه خروجی
jump off
پرش
jump off
شروع بحمله
jump
جهش
jump off
اغاز حمله
to jump up at somebody
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump on someone
<idiom>
jump at
<idiom>
jump all over someone
<idiom>
jump off
شروع حمله
jump off
اغاز
jump
پرش
jump
جهت
jump
جهیدن
jump
پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump
خیز زاویه پرش لوله توپ
jump
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump
پرش به هوا با هر دوپا
jump
وفق دادن
jump
پراندن جهاندن
jump
خیز زدن
jump
جهش افزایش ناگهانی
jump
جوردرامدن
jump
پریدن
jump
جستن
jump
ترقی
two state jump
جهش دو حالتی
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
waltz jump
پرش والس
water jump
مانع ابی
subroutine jump
جهش زیرروال
strong jump
جهش ابی شدید
step jump
پرش و برگشت روی همان پا
stag jump
پرش با پاهای باز در هوا
squat jump
کلاغ پر
split jump
پرش روسی
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
scissors jump
پرش قیچی در اسکیت
unconditional jump
جهش غیر شرطی
jump suit
لباس خانه و استراحت
jump suits
روپوش
jump down someone's throat
<idiom>
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump out of one's skin
<idiom>
jump the gun
<idiom>
jump through a hoop
<idiom>
jump to conclusions
<idiom>
to jump at something
[colloquial]
به چیزی واکنش نشان دادن
go jump in a lake
<idiom>
رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump suits
لباس خانه و استراحت
jump ski
پرشاسکی
jump jet
جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads
باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump . To be startled.
ازجا پریدن
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled.
از جاپریدن
jump bail
<idiom>
to line-jump
داخل صف زدن
ski jump
پرش با اسکی
high jump
پرش ارتفاع
triple jump
پرش سه گام
johnny jump up
گل بنفشه امریکایی
jump altitude
ارتفاع پرش
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball
جمپبال
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing
ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump instruction
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
long jump
پرش طول
angle of jump
زاویه پرش لوله توپ
angle of jump
زاویه پرش
arabian jump
نیم پشتک
broad jump
پرش طول
jump joint
اتصال لب به لب
combat jump
پرش رزمی
combat jump
پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump
جهش شرطی
counter jump
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump
پرش الکترون
hydraulic jump
جهش هیدرولیکی
hydraulic jump
جهش هیدرولیک
hydraulic jump
پرش هیدرولیک
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
loop jump
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
jump rider
سوارکار در پرش
jump seat
صندلی تا شو
jump spark
جرقه جهنده
jump shooter
شوت جفت زن
jump set
پاس پرشی
jump suit
روپوش
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump speed
سرعت پرش
jump spin
چرخش با اغاز پرش بهوا
jump the gum
خطا در اغاز پرش
jump turn
تغییر جهت و پیچ در پرش
jump racing
مسابقه پرش از مانع
jump pass
پاس در حال پرش
jump-starting
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump stop
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump line
سطر پرش
jump-start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump kick
شوت درحال پرش
jump instruction
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump-starts
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
To jump down somebodys throat.
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
To jump down someones throat.
به کسی توپ وتشر زدن
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
conditional jump instruction
دستورالعمل پرش شرطی
standing high jump
پرش ارتفاع بدون دورخیز
jump spark distributor
دلکو با جرقه جهنده
jump spark ignition
احتراق با جرقه جهنده
standing broad jump
پرش طول بدون دورخیز
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com