English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
To pick flowers(fruit). گل ؟(میوه ) چیدن
Other Matches
Fresh flowers (fruit,eggs,milk). گل ( میوه ،تخم مر غ ،شیر )تازه
flowers گل
flowers شکوفه
flowers درخت گل
flowers سر
flowers نخبه
flowers شکوفه دادن
flowers گل کردن
flowers گلکاری کردن
clump of flowers گلهایخوشهای
flowers of sulphur گردگوگرد
productive of flowers گل ده
To lay a wreath ( of flowers ). دسته ( تاج ) گه نهادن
A bunch ( bouquet ) of flowers . دسته گل
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
The coffin was wreathed with flowers . تابوت با گه پوشانده شده بود
A bouquet (bunch)of flowers. دسته گه
The room was tastefully decorated with flowers . اتاق خیلی با مزه با گه تزیین شده بود
fruit بر
fruit ثمر
fruit فرزند میوه دادن
fruit فایده
fruit سود
fruit میوه
fruit میوه
fruit wall چفته
to bear fruit باریا میوه دادن
stone fruit میوه الویی
dried fruit خشکبار
dried fruit میوه خشک کرده
fruit machine جک پات
fruit machines جک پات
passion fruit میوهی گل ساعت
early fruit میوه پیش رس یا زودرس
fruit salad سالاد میوه
kiwi fruit میوهکیوی
key fruit نگین
citrus fruit آبمیوهها
fruit vegetables صیفیجات
fruit sugar fructose=
fruit pulp گوشت میوه
fruit of the womb میوه دل
fruit of the womb میوه رحم
fruit clipper کشتی سریع میوه بر
myrobalan fruit شیر امله
stone fruit میوه هسته دار
fruit branch شاخهمیوه
fruit cocktail میوهایکهپیشازغذاخوردهشود
fruit juice آب میوه
fruit fly کرم میوه
fruit-wall چفته
fruit-cake کیک میوه ایی
Do you have any fresh fruit? آیا میوه تازه دارید؟
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
fruit flies کرم میوه
fruit bat خفاش میوه خوارنواحی گرمسیر
that fruit packs easily ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
Please pass round the fruit . لطفا" میوه را دور بگردانید
fruit-picking ladder نردبانمیوهچینی
section of a stone fruit: peach قسمتهایمختلفمیوههایهستهدار
section of a pome fruit: apple قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
principal types of tropical fruit انواععمدهمیوههایگرمسیری
principal types of stone fruit انواععمدهمیوههایهستهدار
principal types of citrus fruit انواععمدهمرکبات
A reounding slap ; Juicy fruit. سیلی آبدار :میوه آبدار
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
fresh water ; fruit juice. آب شیرین (تازه )؛آب میوه
to pick out جدا کردن
to have one's pick برگزیدن
to pick out سوا کردن برگزیدن
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick over بازرسی کردن و برگزیدن
to pick thanks خود شیرینی کردن
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to have one's pick انتخاب کردن
to pick at any one از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to pick off چیدن
to pick off کندن
to pick off یکی یکی باتیرزدن
to pick on عیب جویی کردن از
to pick off تک تک انداختن
to pick thanks بوسیله سخن چینی
to pick up برچیدن
to pick up برداشتن
pick up <idiom> دستگیر کردن شخص
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
pick up <idiom> اتفاقی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick out <idiom> انتخاب کردن
pick on <idiom> حرف بد به کسی زدن
pick-me-up <idiom> بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
pick up <idiom> دریافت کردن
pick up <idiom> برداشتن چیزی ازروی زمین
to pick up سوارکردن
to pick up پیدا کردن
to pick up فراگرفتن دوباره پیدا کردن
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
When should I pick you up? کی عقب شما بیایم؟
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
To pick on someone . To have it in for someone . با کسی لج افتادن
pick-me-up نوشابه مقوی
pick زخمه
pick کلنگ
pick دزدیدن
pick at خرده گرفتن بر
pick at بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
pick عیبجویی کردن
pick off چیدن
pick off یکی یکی با تیر زدن
pick off رد شدن از راننده دیگر
pick out جدا کردن
pick ناخنک زدن
pick بازکردن
pick نوک زدن به برگزیدن
pick مضراب
pick خلال دندان
pick me up نوشابه مقوی
pick که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick چند کاره
pick سیستم عامل چند کاربره
pick-up کندن
pick کلنگ زدن
pick کلنگ دو سر
pick هرنوع الت نوک تیز
pick خلال گوش
pick خلال دندان بکاربردن
pick out انتخاب کردن دریافتن
pick up یارگیری
pick-up پیک اپ
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
pick up اشنا شدن
pick up کندن منظم کردن
pick up بدست اوردن
pick up سوار کردن مسافر
pick کلنگ
pick up برداشتن
pick up برچیدن
pick چیدن
pick کندن
pick over چیدن
pick باخلال پاک کردن
pick کلنگ زدن و
pick over برگزیدن
pick-up artist مشتاق زن
pick-up artist مرد زن پرست
Don't pick on me. سر به سر من نگذار.
pick-up artist مردلاس زن
pick someone's brains <idiom> اطلاعات دقیق به کسی
Pick on someone your own size. برو با هم قدهای خودت طرف بشو
pick up the tab <idiom> صورت حساب کسی را پرداختن
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
pick-up artist زن دنبال کن
pick-ups پیک اپ
pick-ups کندن
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
pick-me-ups نوشابه مقوی
pick's disease بیماری پیک
to pick rags کهنه برچینی کردن
to pick to piece پاره پاره کردن
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
pick to pieces سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick to pieces پاره پاره کردن
to pick up oneself خودرا نگاه داشتن
to pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
toe pick تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
tooth pick خلال دندان دندان کاو
Afro pick شانه مخصوص فر
pick up and delivery بارگیری و تحویل
pick up oneself خود را نگه داشتن
pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
to have a bone to pick بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
pick wickian روشن بین
pick wickian ساده بی تکلف
to pick a hole in سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کندن در
to pick a hole in عیبجویی کردن از
to pick and choose درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
pick wickian شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
pick up the pieces زمین را شکستی اردهاراریختی
pick's syndrome نشانگان پیک
pick of the basket گل سرسبد
pick-up arm دستهبلندشونده
magnetic pick up پیک اپ مغناطیسی
pick up health بهبود یافتن
ice pick چکش یخ شکن
ice pick یخ خرد کن
have a bone to pick بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
pick a quarrel <idiom> باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
To pick at ones food . از روی سیری خوردن
ear pick گوش پاک کن
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
pick a back بردوش
pick and steal ناخنک زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com