English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English Persian
To pitch a tent. چادر زدن
Search result with all words
pitch a tent <idiom> چادرزدن
Other Matches
for a tent برای هر چادر
inner tent میزداخلی
tent چادر عشایر
tent فتیله
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent توجه کردن
tent خیمه زدن توجه
tent خیمه
tent چادر
tent caterpillar کرم صد پای پیله ساز
bell tent چادر قلندری
one-person tent چادرتکنفره
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
ridge tent چادرلبهدار
two-person tent چادردونفره
wagon tent چادرواگنی
wall tent چادردیوارهدار
igloo tent چادراسکیموییشکل
family tent چادرخانوادگی
tent pole تیر چادر
tent pole دیرک چادر
tent stitch کوک اریب
tent striking فرمان ضد استقرار
tent waling تجیر
tent striking فرمان اماده حرکت شدن یکانها
pup tent چادر پناهگاه
dome tent چادرگنبدی
camping (tent) محلبرگزاریچادرسفری
double tent چادر دو نفره
principal types of tent انواععمدهچادرها
camping (caravan and tent) محلبرگزاریکانتینریاچادرسفری
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch in شروع به خوردن غذاکردن
pitch in با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch upon انتخاب کردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
to pitch in جدادست بکارشدن
pitch گام
pitch into به خوراک حمله کردن
pitch in <idiom> به چیزی پول یا کمک دادن
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch اوج پرواز اوج
pitch پرتاب کردن
pitch ضربت باچوگان نصب
pitch پرتاب
pitch زیر و بمی
pitch تن صدا
pitch خیمه زدن
pitch چادرزدن
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch ته مانده تقطیر
pitch درجه
pitch توپ را زدن
pitch سرازیری
pitch جای شیب پلکان
pitch دانگ صدا
pitch زیروبمی صدا
pitch استوارکردن
pitch خیمه زدن برپاکردن
pitch نصب کردن
pitch استقرار
pitch توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch تفاله قطران
pitch قیر
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch نواک
pitch قطران
pitch طول طناب کوهنوردی
pitch گام سیم پیچی
pitch قیر اندودکردن
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch زفت
pitch میل
pitch شیب
pitch زمین بازی
pitch زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pole pitch گام قطب
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pitch of arch خیز طاق
pitch of arch خیز قوس
pitch of poles گام قطبها
pitch of spiral پای پیچ
pitch pine کاج قیری
pitch pine شجرالقطران
pitch resin لبان شامی
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
reverse pitch گام معکوس
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
pitch-and-toss شیر یا خط
pitch wheel چرخکوککردن
perfect pitch رجوع شود به pitch absolute
winding pitch گام سیم پیچی
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
track pitch گام شیار درجه شیار
track pitch فاصله شیار
tooth pitch گام شیار
tooth pitch گام دندانه
to queer the pitch for any one نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to pitch on one's head از سر پرت شدن
theoretical pitch گام تئوریک
standard pitch گام استاندارد
fever pitch فوقالعادههیجانانگیز
pitch black قیرگون
dot pitch فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch درجه نقطه
effective pitch گام موثر
feed pitch گام پیش بری
feathering pitch گام فدر
diametral pitch گام قطری
fractional pitch گام کسری
full pitch گام پر
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
geometric pitch گام هندسی
diameter pitch قطر گام
cyclic pitch گام دورانی
pitch black خیلی سیاه
pitch-black قیرگون
pitch-black خیلی سیاه
absolute pitch زیر و بمی مطلق
back pitch گام خور پیچک
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch pica
character pitch type elite
coil pitch گام پیچک
grid pitch گام شبکه
mineral pitch اسفالت
pitch control کنترل گام ملخ
pitch diameter قطر پهلو
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch diameter قطر جناح
pitch diameter قطر گام
pitch control کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch dark تاریک
pitch dark قیرگون
pitch dark سیاه
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch coal ذغال سنگ قیری
mineral pitch قیر معدنی
nominal pitch گام اسمی
pitch a yarn قصه گفتن
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch and toss نوعی بازی شیر یاخط
pitch macadam سنگریزه قیر
pitch and toss بازی بیخ دیواری
pitch cap کلاه زفت
pitch circle دایره گام
controllable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
coal tar pitch قیر ذغال سنگ
coal tar pitch قیر قطران ذغال سنگ
pitch of armature winding گام پیچک
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
cyclic pitch control کنترل گام دورانی
fixed pitch propeller ملخ با گام ثابت
tough pitch copper مس چقرمه
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com