Dictiornary-Farsi | To step up ( increase ) production. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن


Other Matches

step by step seam welding	جوشکاری بخیهای قدم به قدم
step by step system	سیستم گام به گام
step by step switch	کلید قدم به قدم
step by step switch	گزینه گام به گام
step by step selector	سلکتور قدم به قدم
step by step reaction	واکنش گام به گام
step by step excitation	تحریک تدریجی
increase	فزونی
increase	ترفیع دادن
increase	اضافه
increase	افزایش
increase	رشد ترقی
increase	ترقی
increase	افزودن ترقی دادن
increase	بزرگتر شدن
increase	صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase	توانگرکردن
increase	توسعه دادن
increase	افزودن
to increase [to, by]	افزایش یافتن [به مقدار]
to increase [to, by]	بالا رفتن [به مقدار]
to increase [to, by]	بزرگتر شدن [به مقدار]
to increase [to, by]	زیاد شدن [به مقدار]
increase in value	افزایش ارزش
increase	زیاد کردن
to be on the increase	روبه افزایش گذاشتن
increase	زیادشدن
increase of contrast	افزایش کنتراست
increase of current	افزایش جریان
increase of efficiency	افزایش راندمان
increase of output	افزایش توان
increase of power	افزایش قدرت
increase of pressure	افزایش فشار
salary increase	اضافه حقوق
salary increase	افزایش حقوق
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
price increase	ترقی قیمت
increase in sensitivity	افزایش حساسیت
increase in price	افزایش بهاء
annual increase	رشد سالانه
annual increase	افزایش سالانه
voltage increase	افزایش ولتاژ
to increase the stake	داو کردن
tax increase	افزایش مالیات
increase endorsement	تصدیق یا تائید افزایش
increase in conductivity	افزایش قابلیت هدایت
increase of potential	افزایش پتانسیل
increase in potential	افزایش پتانسیل
increase in load	افزایش بار
rate of productivity increase	نرخ افزایش بازدهی
rate of wage increase	نرخ افزایش دستمزد
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] .	افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
over production	محصول زیادی
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production	ایجاد
production	ساخت مواد برای فروش
production	تولید دستهای
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	سرعت ساخت محصول
production	کنترل ساخت یک محصول
production	تولید محصول
production	فراورده محصول
production	استخراج
production	عمل اوری ساخت
production	تولید
production	محصول عمل
production	تولید کردن
production	حاصل دادن
production	فراوری
production	ارائه ساخت
production	فرآورده کارگاه
production	اقامه
production	ارائه
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
scale of production	مقیاس تولید
full production	تولید در حداکثرفرفیت
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
track production	شروع تعقیب هدف
production process	روند ساخت
track production	فهور هدف
production process	جریان تولید
production planning	برنامه ریزی تولید
production period	دوره تولید
census of production	امار سرشماری
surplus production	فزونی تولید
production part	بخش تولید
ingot production	تولید شمش
mass production	تولید انبوه
power of production	نیروی تولید
pilot production	تولید نمونه
means of production	ابزار تولید
mechanical production	تولید ماشینی
mode of production	شیوه تولید
mode of production	طرز تولید
mode of production	وجه تولید
production coefficient	ضریب تولید
period of production	دوره تولید
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
mass production	تولید ماشینی
production method	روش تولید
production process	فرایند تولید
surplus production	مازاد تولید
surplus production	تولید اضافی
means of production	وسایل تولید
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production of oil	استخراج نفت
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
production management	مدیریت تولید
production index	شاخص تولید
series production	سری سازی
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
production lines	خط تولید
production frontier	مرز تولید
production time	زمان ساخت
relations of production	رابطه تولید
production line	خط تولید
mass-production	تولید انبوه
agents of production	عوامل تولید
factors of production	عوامل تولید
production factors	عوامل تولید
production technique	روش فنی تولید
aliterary production	تصنیف
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
batch production	تولیدانبوه
branches of production	شاخههای تولید
production time	زمان تولید
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
production facility	سهولت تولید
production engineer	مهندس تولید
production efficiency	کارائی در تولید
production efficiency	کارائی تولید
production cost	ارزش ساخت
production cost	هزینه تولید
production control	کنترل تولید
production function	تابع تولید
production capacity	فرفیت تولید
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production account	حساب تولید
production platform	سکویتولیدات
production gap	شکاف تولید
branches of production	رشتههای تولید
production of sound	تولیدات صدا
energy production	تولید نیرو
production programme	برنامه تولید
factor of production	عامل تولید
factory production	تولید کارخانهای
elasticity of production	کشش تولید
volume of production	حجم تولید
production program	برنامه تولید
flow of production	جریان تولید
flow of production	گردش تولید
food production	تولید غذا
forces of production	نیروهای تولید
energy production	تولید انرژی
electricity production	تولیدالکتریسیته
full production	تولید کامل
production technique	فن تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production rule	تولید
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
census of production	امارگیری در خصوص تولید
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
production rule	قاعده
production routine	روال تولید
production adviser	مشاوره محصولات
cost of production	هزینه تولید
production desk	میزمحصولات
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
piece production cost	ارزش تولید قطعه
pig iron production	تولید اهن خام
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
labor intensive production	تولید کاربر
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
production control room	اتاقکنترلمحصولات
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
aggregate production function	تابع تولید کل
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
homogeneous production function	تابع تولید همگن
multi stage production	تولید چند مرحلهای
net primary production	تولید خالص نخستین
mass production of goods	تولید توده وار کالا
mass production of goods	تولید انبوه کالا
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع