Dictiornary-Farsi | To taste ( sample) something . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 81 (6 milliseconds)

English	Persian
To taste ( sample) something .	مزه مزه کردن


Other Matches

I liked the taste of it . I developed a taste for it .	به دهانم مزه کرد
taste	ذوق
taste	طعم چشاپی
taste	مزه کردن مزه دادن
taste	لب زدن
taste	مزه
taste changes	تغییرات سلیقه
taste	چشیدن
f.in taste	مشکل پسند
taste	سلیقه
In so far as their taste would go .	تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
taste	چشایی
f.in taste	دقت گیر
exquisite taste	مشکل پسندی
exquisite taste	سلیقه زیاد
galvanic taste	مزه گالوانیک
to taste burnt	مزه سوخته دادن
It is to your taste (liking).	باب دندان شما است ( مطابق میل وسلیقه )
taste sensations	طعمشوری
sweet taste	طعمشیرین
sour taste	مزهترشی
salt taste	طعمشوری
bitter taste	طعمتلخی
taste tetrahedron	چهارضلعی چشایی
taste sour	ترش مزه بودن
taste papillae	پرزهای چشایی
taste nerves	اعصاب چشایی
taste maker	سلیقه افرین
it does not suit my taste	بذائقه من خوش نمیاید
de;ectable to taste	خوش مزه
Taste it before you say it is insipid . <proverb>	اول بچش بعد بگو بى نمک است .
taste buds	جوانه چشایی
taste bud	جوانه چشایی
Give him a taste of the whip .	بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
The food has a salty taste .	غذا شور مزه است
Difference of opinion (in taste).	اختلا ف عقیده ( سلیقه )
To taste the jouys of freedom .	مزه آزادی را چشیدن
sample	نمونه گرفتن
sample	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample	معیار
sample	نمونه قراردادن
sample	خوردن
sample	نمونه برداری کردن
sample	واحد نمونه
sample	نمونه
sample	اندازه سیگنال درلحظهای اززمان
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
per sample	طبق نمونه
sample	نمونه کالا
sample	مسطوره
sample	الگو ازمون
To draw on peoples taste and talent .	از ذوق وسلیقه مردم مایه گرفتن
It left a good taste in my mouth .	مزه اش توی دهانم ماند
leave a bad taste in one's mouth <idiom>	حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
to take a sample of blood	گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
blood sample	واحد نمونه خون
biased sample	نمونه سودار
rare sample	نمونه های نادر و کمیاب فرش
sample size	بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
work sample	نمونه کار
representative sample	نمونه معرف
random sample	نمونه گیری تصادفی
random sample	نمونه تصادفی
quota sample	نمونه سهمیه
probability sample	نمونه احتمالاتی
nonrandom sample	نمونه غیر تصادفی
free sample	نمونه مجانی
sample cell	فرف نمونه
sample data	داده نمونه
sample distribution	توزیع نمونه
unknown sample	نمونه مجهول
undisturbed sample	نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
typical sample	نمونه نوعی
thief sample	نمونه مایع مخزن ناو
sample size	مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
sample size	تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
sample size	بزرگی نمونه
sample size	حجم نمونه
core sample	نمونه استوانهای
size of a statistical sample [N]	تعداد کل داده های آماری

To taste ( sample) something .

مزه مزه کردن