English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Other Matches
It is foul weather today . امروز هوا خیلی گند است
mild نرم
mild خفیف
mild معتدل
mild مهربان
mild سست
mild ملایم
draw it mild اغراق نگو
mild flavoured ملایم
draw it mild تندنرو
mild steel فولاد نرم
mild-mannered آرام ومودب
Mild fresh from the cow. شیر تازه دوشیده شده
mild sheet steel فولاد ورق نرم
mild steel ingot block قالب شمش فولاد نرم
flexible mild steel wire rope طناب فولادی نرم
So what's today? امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
today امروز
Does it have to be today (of all days)? این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
He was not supposed to come today . قرارنبود امروز بیاید
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
A week from today هفت روز پس از امروز
What do you feel like having today? امروز تو به چه اشتها داری؟
today of all days از همه روزها امروز [باید باشد]
i have no work today امروز کاری ندارم
She was off hand with me today. امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
today of all days مخصوصا امروز
Today I took laxatives. امروز مسهل خورده ام.
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
I am in an exuberant mood today . امروز خیلی کیفم کوک است
She wont show up today. امروز پیدایش نمی شود
I am in a good mood today. حالش بهم خورد
It is a cool day today. امروز هوا خنک کرده است
My voice is not clear today. صدایم امروز صاف نیست
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز را به فردا نیانداز
Today is my lucky day. امروز روز خوش بیاری من است
Today me, tomarrow thee. <proverb> امروز من,فردا تو .
Have you had a blowle movement today ? شکمتان امروز کار کرده ؟
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
I dont feel like work today. جویای حال ( احوال ) کسی شدن
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> کار امروز به فردا مفکن
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
comparison برابری
without comparison بی مانند بی نظیر
comparison تطبیق سنجش
comparison همسنجی
comparison مقایسه
in comparison with در قبال
comparison تشبیه
by comparison وقتی مقایسه می شوند
comparison روش مقایسه
comparison یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparison تطبیق
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
to stand comparison with قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with قابل مقایسه بودن با
That's a poor comparison. این مقایسه ای نا مناسب است.
comparison stimulus محرک مقایسهای
logical comparison مقایسه منطقی
degress of comparison سنجش
frequency comparison مقایسه فرکانس
degress of comparison درجات سه گانه
comparison test ازمایش مقایسهای
comparison operator عملگرمقایسهای
comparison operator عملگر مقایسه
it is a play in comparison این پیش ان هیچ است
The comparison is misleading [flawed] . مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
A comparison of theory and practice. مقایسه ای از نظری و عمل.
a comparison of the brain to a computer مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
Comparison with other countries is extremely interesting. مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
a comparison between European and Japanese schools مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
a comparison of men's salaries with those of women مقایسه حقوق مردان با زنان
a comparison of the tax systems in Italy and Spain مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
all weather همه هوایی
under the weather <idiom> ناخوش بودن
Weather you like it or not. چه بخواهی چه نخواهی
weather در معرض هواگذاشتن
weather جو
to weather something چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
under the weather درسختی یابدبختی
weather اب و هوا باد دادن
weather جوی
weather هواشناسی
weather اوضاع جوی
weather تغییر فصل
weather هوا
weather به سمت باد
weather اب و هوا
weather تحمل یابرگزارکردن
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
to grumble about the weather مورد هوا گله کردن
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather-vanes الت بادنما
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter هواپیمای همه هوایی
weather-vane الت بادنما
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
all weather hood کلاهک مخصوص هوا
weather station ایستگاه هوا شناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
adverse weather هوای نامساعد
fair-weather بی وفا
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
weather stations ایستگاه هواشناسی
weather stations ایستگاه هوا شناسی
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
fair-weather نیم راه
fair-weather درخورهوای صاف
aviation weather مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
weather deck عرشه بدون سقف کشتی
weather deck عرشه باز
weather deck پل باز
weather glass هواسنج میزان الهوا
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather helm سکان سمت باد
weather intelligence اطلاعات هواشناسی
weather map نقشه هواشناسی
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
weather moulding سنگی که اب باران راردمیکند
weather moulding ابریز
weather observation مشاهدات جوی
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather code پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather cock باد نما ادم دمدمی مزاج
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
oh what a nasty weather اه
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
proof weather هوا پایدار
queen's weather افتاب
queen's weather جای افتابی
queen's weather هوای باز
weather beaten در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
weather beaten افتاب زده
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather bound ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather bureau اداره هواشناسی
weather permitting اگر هوا بگذارد
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
foul weather هوای نامساعد
foul weather هوای خراب
fair weather نیم راه
fair weather بی وفا
fair weather مناسب برای
fair weather دارای هوای صاف
elements of weather عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
weather vane الت بادنما
broken weather هوای بی قرار
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
weather wise مطلع
weather wise هوا شناس
weather stained هوا خورده ورنگ پریده
weather side سمت بادگیر
present weather هوایکنونی
weather radar رادارآبوهوا
heavy weather هوای طوفانی
weather forecaster هواشناس
heavy weather هوای خراب
weather wise وارد بجریانات روز
fair-weather friend رفیق نیمه راهه
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
fair-weather friend آدم بی وفا
feel a bit under the weather <idiom> [یک کم احساس مریضی کردن]
It is splendid weather for swimming. این هوا برای شنا جان میدهد
the weather inclines to fair هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
we made heavy weather of it انرا خیلی سخت دیدیم
present state of weather وضعهوایکنونی
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
I dont feel well. I feel under the weather. حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com