Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Turn left at the traffic lights.
از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
Other Matches
traffic lights
چراغ راهنمایی
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
left turn
به چپ چپ
left about turn
عقب گرد
left turn
حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
to turn left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
Please turn left now.
لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
No left
[right]
turn!
گردش به چپ
[راست]
ممنوع!
Turn left at the next corner.
سر پیچ بعدی به چپ بپیچید.
to make a turn to the left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
She was left out in the cold . she was left high and dry .
سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side)
طرف چپ من نشسته بود
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
I am left out . I am left out in the cold .
کلاهم پ؟ معرکه است
lights
ریه جانوران
According to my lights .
تا آنجا که عقلم قد می دهد
lights out
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
lights out
ساعت خواب
lights
شش
side lights
چراغ دریانوردی طرفین ناو
red lights
چراغ سمت چپ
pilot lights
پیلوت
indicator lights
نورهایراهنما
brake lights
چراغ های ترمز
tail lights
چراغ عقب ماشین
gas lights
نور یا روشنایی گازی
gas lights
چراغ گازی
side lights
چراغهای طرفین ناو
red lights
چراغ خطر
front lights
چراغهایجلو
rear lights
چراغهایعقب
red lights
چراغ قرمز
southern lights
شفق جنوبی
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.
آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
leading lights
عضو مهم
leading lights
شمع محفل
leading lights
چشم و چراغ
pilot lights
افروزک
pilot lights
شمعک
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
northern lights
نور فجر شمالی
list of lights
کتاب چراغها
battle lights
چراغهای جنگی
battle lights
چراغ خاموشی شبانه
breakdown lights
چراغهای عدم کنترل
northern lights
سپیده شمالی فجر شمالی
riding lights
چراغ لنگر
contact lights
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
warning lights
چراغهشدار
fairy lights
چراغهایتزئینیرنگی
high lights
موضوعات مهم مطالب مهم
high lights
نکات مهم
bright lights
شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
polar lights
نورقطبی
battle lights
چراغ پلیس
The lights of the aircraft were blinking.
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
dipped headlights
[lights]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
dimmed headlights
[lights]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
traffic
مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic
داده پیام دریافتی
traffic
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic
تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
one-way traffic
عبوریکطرفه
two-way traffic
محلعبوردوطرفه
through traffic
عبور یکسره
traffic
تردد کردن
through traffic
ترافیک ترانزیتی
through traffic
امد و رفت ترانزیتی
through traffic
شد امد ترانزیتی
traffic
امد و شد حمل و نقل
traffic
رفت و امد
traffic
عبور و مرور
traffic
امد و رفت
traffic
امد وشدکردن
traffic
کالا
traffic
داد وستدارتباط کسب
traffic
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
امد وشد رفت وامد
traffic
شد وامد
traffic
تجارت غیرقانونی
traffic
ترافیک
traffic
امد و شد
traffic
مخابره
traffic
تجارت هدایت شده
traffic
انتقال دریانوردی
traffic
نقل
traffic
گذشتن
traffic
حرکت سیر
traffic
مبادله کالا
traffic
تجارت
traffic
تجمع مدافعان
traffic
رفت و امد وسایل نقلیه
left d.
نظام به چپ
right and left
ازهرسوبهرسو
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
left
ضربه چپ
to be left
ماندن
to be left
زیاد امدن
KEEP LEFT
از سمت چپ حرکت کنید.
left
: چپ درطرف چپ
left
جناح چپ
keep to the left
دست چپ بروید
left
: زمان ماضی فعل leave
left inner
بازیکنمهاجمچپ
nothing was left over
چیزی باقی نماند
left$
تابع $LEFT در زبان BASIC
nothing was left over
چیزی زیادنیامد
on the left
<adv.>
سمت چپ
left over
زیاد امده
from right and left
از چپ وراست
left
<adv.>
سمت چپ
left over
باقی مانده
My name has been left out .
اسم من از قلم افتاده است
She just left ( went ) . off she went .
گذاشت ورفت
outside left
گوش چپ
on the left
در سمت چپ
to the left
<adv.>
سمت چپ
from right and left
از هر سو
generated traffic
شد امد ایجادی
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
stop-and-go traffic
ترافیک سپر به سپر
railway traffic
امد و شد راه اهن
freight traffic
رفت و امد بار
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
traffic lanes
خطترافیک
gyratory traffic
امد و شد چرخنده
gyratory traffic
شد امدچرخشی
dense traffic
ترافیک سنگین
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
railway traffic
عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
air traffic
رفت و آمد هواپیمایی
road traffic
امد وشد خیابان
traffic designer
نقشه کش رفت و امد
tidal traffic
شد امدنابرابر
tidal traffic
امد و شد ناقرینه
public traffic
رفت و امد همگانی
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
telephone traffic
ترافیک تلفنی
telecommunication traffic
ترافیک مخابرات
road traffic
ترافیک جاده ترافیک خیابان
motor traffic
رفت و امداتومبیلها
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
local traffic
رفت و امد محلی
inbound traffic
مسیر خارج از کشور
induced traffic
ترافیک القایی
heavy traffic
ترافیک سنگین
traffic jam
ترافیکوراهبندانسنگین
traffic warden
فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
road traffic
رفت و امد خیابان
telecommunication traffic
ترافیک ارتباطات
outgoing traffic
جاده به راستای بیرونی
traffic density
تراکم عبور و مرور
street traffic
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
traffic induit
شد امد القایی
traffic intensity
شدت عبور و مرور
street traffic
ترافیک
[جاده]
traffic island
بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
traffic lane
مسیر عبور و مرور
turning traffic
ترافیک پیچ دار
traffic density
شدت عبور و مرور
traffic density
تراکم امد و شد
traffic density
فشار امد وشد
traffic density
سنگینی شد امد
to regulate the traffic
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
traffic density
پرپشتی شد امد
traffic flow
کشش ترافیک
traffic flow
کشش عبور ومرور
traffic induit
ترافیک القایی
moving traffic
ترافیک در حال حرکت
traffic lane
خط شد امد
traffic lane
یک خط جاده برای یک مسیر
traffic signal
چراغ راهنمایی
traffic signal
نشانه روشن
traffic stream
جریان امد و شد
traffic stream
جریان رفت و امد
traffic stud
سنگ راه
traffic stud
گلمیخ چهارگوش
traffic volume
حجم امد و شد
traffic volume
بار شد و امد
transit traffic
عبور ترانزیتی
traffic circles
دایرهی یک طرفه
traffic signal
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic sign
علامت عبور و مرور
traffic paint
خط کشی راه
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
traffic peak
تیزه شد امد
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic release
ساعت عبور ازاد خودروها
traffic sign
تابلو علایم
traffic sign
لوحه نشانه گذاری
traffic sign
تابلو نشانه گذاری
traffic circle
دایرهی یک طرفه
traffic density
تکاشف عبور و مرور
container traffic
تراکم حمل و نقل کانتینرها
density of traffic
تراکم ترافیک
density of traffic
پر پشتی امد و شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com