English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (7 milliseconds)
English Persian
Whistle past the graveyard <idiom> تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
Other Matches
graveyard قبرستان
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyard shift شیفت شب تا صبح
graveyard shift شیفت سوم کار [در ۲۴ ساعت]
whistle سوت
whistle سوت زدن
whistle صفیر
final whistle سوت پایان [ورزش]
wet one's whistle <idiom> نوشیدن الکل
penny whistle نی لبک ساده
penny whistle نی کودکانه
delayed whistle سوت اعلام افساید
to blow a whistle سوت زدن
steam whistle سوت ماشین
steam whistle سوت بخار
slow whistle تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
galton whistle سوت گالتن
referee's whistle سوت داور
whistle a different tune <idiom> عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
whistle in the dark <idiom> سعی درفراموش کردن ترس
whistle stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle-stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
wolf-whistle نوعیسوتکهسببتغییرصدااززنبهمردشود
starting whistle سوت آغاز بازی [ورزش]
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
wolf-whistle <idiom> سوتی که مرد برای جلب توجه زن(جذاب) می زند
whistle for the start of the second half سوت آغاز نیمه دوم بازی
past گذشته
the past چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
what by gone or past مافات
what is the past of go چیست
past بعد از مافوق
past سابقه
past دور از پیش از
past درماورای
past گذشته از ماورای
past ماضی
past پیش ماقبل
past پیشینه وابسته بزمان گذشته
past پایان یافته
to sweep past اسان رفتن
past masters استاد پیشین
past masters استاد قدیمی
we cannot undo the past اب رفته بجوی برنمیگردد
we cannot undo the past چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
to march past رژه رفتن
to rank past رژه رفتن
to sweep past تندگذاشتن
past master استاد قدیمی
In the course of the past centuries. درطی قرنهای گذشته
past participles اسم مفعول
past tense زمان گذشته
past perfect ماضی بعید
past or preterite d. ماضی مطلق
past participle اسم مفعول
past master استاد پیشین
He is past work. دیگر از سن کار کردنش گذشته
During the past few days. طی چند روز گذشته
to file past رژه رفتن
file past رژه رفتن
it is minutes past ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
past performances سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
it is past reclaim دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
march past رژه رفتن
march past رژه
make up for the past جبران مافات کردن
past years سالهای گذشته
i went past the house از پهلوی ان خانه رد شدم
half past two دوونیم
the year past سال گذشته
the present and the past گذشته و حال
the present and the past حال و گذشته
the present and the past اکنون و گذشته
the past tense زمان ماضی ماضی مطلق
the past tense زمان گذشته
for some time past تا چندی پیش
for some time past مدتی
for some time past درگذشته
see in the past makes saw فعل see در گذشته sawمیشود
it is past reclaim دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
past perfect tense ماضی بعید
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
put (something) past someone (negative) <idiom> ازکار شخص متعجب شدن
We are past that sort of thing . دیگر این کارها از ماگذشته
her prime of life is past عنفوان جوانی وی گذشته است
spike past the block ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
To review the past in ones minds eye . گذشته را از نظر گذراندن
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com