English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
You are free to accept or refuse it. درقبول و رد آن مختارید
Other Matches
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . دعوت شما را با منت قبول می کنم
he would not accept less دو روز
he would not accept less دو روز کمتر
accept پذیرفتن
accept پسندیدن
accept قبول کردن
accept سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
he would not accept less نکشید یا نمیکشد
accept قبول شدن
refuse عدم پذیرش
refuse ادم بیکاره
refuse اشغال
You can't refuse me that ! این [درخواست یا پیشنهاد مرا] را باید قبول کنید!
refuse سرباز زدن
refuse قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse امتناع نپذیرفتن
to refuse somebody something چیزی را از کسی رد کردن
to refuse somebody something چیزی را از کسی نپذیرفتن
refuse پس مانده
refuse فضولات
refuse رد کردن نپذیرفتن
Please accept my condolences. به شما صمیمانه تسلیت عرض می کنم.
accept as true گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
readiness to accept حاضرقبولی
accept as true باورکردن
to accept a job کاری [شغلی] را پذیرفتن
I grant you that . I accept what you say . حرف شما را قبول کنم
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
accept as true تبصره
accept machine دستگاه پذیرنده
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
to refuse to follow somebody وفاداری به کسی را نپذیرفتن
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
we must winnow away the refuse بگیریم
we must winnow away the refuse اشغال انرا باید
Are you prepared to accept my conditions? حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
to accept this token of my esteem پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
we are honored to accept your oders . فرمایشات شما را می پذیرم
the optio to accept or reject اختیار قبول یا رد
To accept responsibility . To take the blame . بگردن گرفتن
Do you accept traveller's cheques? آیا شما چک های مسافرتی قبول میکنید؟
refusal to accept a bill نکول اسناد تجاری
to refuse to give somebody one's allegiance وفاداری به کسی را نپذیرفتن
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
He wouldnt dare refuse. سگ کیست که قبول نکند
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
Please accept this gift as a mark of my friendship. لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
To refuse a criticism. To brush aside an objection. ایراد واعتراضی رارد کردن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty . مسئولیتی را بعهده گرفتن
I wont be bullied . Iwont cringe to power. I refuse to brow-beaten To use force(violence). زیر بار زور نخواهم رفت
free for all زدوخوردهمگانی
free <adj.> دست و دلباز
having free will ازادکار
having free will فاعل مختار
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
i did that of my own free will این کار را کردم
i did that of my own free will به میل خود
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free for all داد وبیداد
free will اختیار
free will اراده ازاد
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free حرکت قایق در جلو باد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free بازیگر ازاد
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free رها
free مجاز منفصل
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free بخشودن
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free فاقد
free تحویل
free ازادکردن
free جایز
free روا
free ازاد
free موجود در دیسک یا حافظه
free اختیاری مختار
free مستقل
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free مطلق
free will ازادی اراده
free will طیب خاطر
free مجانی
free رایگان سخاوتمندانه
free will اختیاری
free person حر
obsolescence free دستگاه متروک
free wheeling حالت خلاصی
free on rail تحویل در راه اهن
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
running free خلاص کار کردن
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
mean free path مسافت ازاد میانگین
mean free path مسافت ازاد متوسط
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
heart free مبرا از عشق
free stream جریان ازاد
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
guns free توپها اتش باختیار
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
free world جهان ازاد
free with ones money ولخرج
free wheeling خلاصی
free zone منطقه ازاد تجاری
post free بدون نیاز به تمبر زدن
heart free ازاد ازقید عشق
free vortex گرداب ازاد
free safety مدافع در منطقه ضعف
free rocket موشک غیر هدایت شونده
free support تکیه گاه ازاد
free surface سطح اب ازاد
free rocket موشک ازاد
free redical بنیان ازاد
free recall یاداوری ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free surface سطح ازاد
free swimming شناور
free swimming قادر به شنا
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free spokenness ساده گویی
free sample نمونه مجانی
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space فضای ازاد
free space فضای خالی
free spillweir سرریز ازاد
free spoken رک گو
free spoken ساده گو
free spoken بی پرده
free spokenness رک گویی
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers ازاد فکران
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free oscillation نوسان ازاد
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free tower برج ازاد
free tower برج پرش ازاد
free trader تجارت ازاد
free trader بدون گمرک
free turbine توربین ازاد
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free on rail تحویل کالا روی قطار
free spoken بی محابا
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free throw پاس بدون مانع
free throw پرتاب ازاد
free thinking ازادی از قیود مذهب
free thought وارستگی از مذهب
free thought ازادی فکر لامذهب
free throw پنالتی
free radical رادیکال ازاد
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free play بدون محدودیت
free play لق
free play ازاد
free rotation چرخش ازاد
free play بازی ازاد
free volume حجم ازاد
running free بادبانی با باد پاشنه
tax-free <adj.> بدون مالیات
Free Classicism [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic احیای سبک گوتیک
tax-free <adj.> معاف از مالیات
free from taxes <adj.> بدون مالیات
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
barrier-free بدون حائل
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
trouble-free <adj.> بدون زحمت
problem-free <adj.> بدون زحمت
parallax-free <adj.> بدون اختلاف در رویت
parallax-free <adj.> بدون اختلاف منظر
problem-free <adj.> بدون دردسر
trouble-free <adj.> بدون دردسر
free-handed, <adj.> دست و دلباز
postage-free <adj.> حمل رایگان
free shipping <adj.> حمل رایگان
postage-free <adj.> ارسال رایگان
free shipping <adj.> ارسال رایگان
postage-free <adj.> ارسال مجانی
free shipping <adj.> ارسال مجانی
sailing free باد ازاد
free-standing غیرمتصل
free-standing مجزا
free-standing مستقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com