Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
Other Matches
roasting
تشویه
to give somebody a roasting
<idiom>
سبیل کسی را دود دادن
[اصطلاح]
to give somebody a roasting
<idiom>
کسی را شستن وکنار گذاشتن
[ پر خاش]
roasting furnace
کوره فلکه
roasting jack
سیخ کباب گردنده
sinter roasting
تشویه زینتر
roasting pans
ماهیتابهکباب
The sun was roasting us .
آفتاب ما راکباب کرد
blast roasting
تشویه با هوای دم
roasting reduction method
روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
roasting reaction method
روش واکنش تشویهای
Fire cannot be extinguished by fire .
<proverb>
آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
at front
<adv.>
در پیش
in front
<adv.>
در پیش
at front
<adv.>
جلو
at the front
<adv.>
در پیش
in front
<adv.>
جلو
in front
<adv.>
در جلو
at front
<adv.>
در جلو
in the front
<adv.>
جلو
in the front
<adv.>
در جلو
at the front
<adv.>
جلو
at the front
<adv.>
در جلو
to go to the front
داخل جنگ شدن
to go to the front
بجبهه رفتن
up front
<idiom>
روراست ،صحیح
at the front
در جلو
up front
بیعانه
up front
پیشاپیش
up front
از پیش
up front
جلو چشم مردم
up front
در انظار
up front
چشمگیر
up front
با صراحت و صداقت
up front
بیپرده پوشی
up front
رک و راست
up front
رک
front
نمای ساختمان
in front of
در قبال
up front
پیش -
at the front
<adv.>
در مقابل
front
نمای ساختمان
front
سمت دشمن
front
صف پیش
front
نما طرز برخورد
front
بازی در سانتر
front
در قبال
front
بطرف جلو روکردن به
front
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
جلودار
front
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
نمای جلو
front
به جلو
front
فرمان سر روبرو جلو
front
جبهه هوا
in the front
<adv.>
در پیش
at front
<adv.>
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
front
منادی جبهه جنگ
front
پیش
front
درصف جلوقرارگرفتن
front
جلو
front
جبهه
front
خط اول میدان رزم پیشانی
front binding
روپوشجلویی
front crossbar
مانعپیشین
front board
مقوایجلویی
front rake
زاویه شیب
front brake
ترمزجلو
front indicator
فشارسنج
front wheel
چرخجلو
front tip
آبپاشنوکاتو
front wall
دیوار جلو
front point
میخجلویکفش
front pocket
جیبجلو
front pipe
لولهجلو
front mudguard
گلگیرجلو
front lights
چراغهایجلو
front leg
پایهجلو
front knob
دستگیریجلویی
front indicator
جلو
front footrest
پدالجلویی
front foil
فلزورقهایجلویی
front flap
زبانهجلویی
front derailleur
درایلرجلویی
front wall
دیوار مقابل اسکواش
front beam
شاغولجلویی
pressure front
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
sea front
نمای دریایی شهر
front matter
پیش گفتار
popular front
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
popular front
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
shirt front
پیش سینه اهاری
shirt front
پیش سینه
shock front
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
sight front
دید جلو در نقشه برداری
popular front
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
the front door
درجلو
popular front
جبهه ملی
odd front
خط دفاعی 4 نفره
mach front
انتن ماخ سنج
front apron
جلویکروات
the front door
درورد
fall front
پیشآمدگیجلویدکور
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
home front
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
wave front
جبهه موج
wave front
جبهه امواج رادیویی
water front
جبهه رطوبتی
mach front
میله انتن سرعت سنج هواپیما
type front
ماشین تایپ به جلو
type front
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
popular front
جبهه خلق ملی
shop front
ازاره نمای بنا
front men
منادی
front men
پیشرو
front page
سرصفحه
front page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
سرصفحه
front-page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front drop
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front end
سر جلویی
front end
نرم افزار نهایی
front face
سطح برجسته
front face
پیشانی
front grip
گرفتن میله دست مهتابی
front men
جلودار
front man
پیشرو
front man
منادی
fore front
نمای اصلی
front axle
اکسل جلو
cold front
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
front runner
دونده پیشتاز
front-runner
دونده پیشتاز
front-runners
دونده پیشتاز
front bearing
یاطاقان جلو
front court
نیمهای که به ان حمله میشود
front line
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front line
خط حمله خط حمله یادفاع
warm front
جبهه هوای گرم
front man
جلودار
front lighting
روشنایی جلو ساختمان
front race
پیشتازی
front raise
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front rank
صف جلو
action front
حاضر به تیر
In the front rank.
درصف جلو
front sight
مگسک
front strain
کرنش پیچشی
front underlock
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front door
دراصلیساختمان
front crawl
شنایکرال
front bench
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front view
نمای جلویی
front view
نمای جلو
front view
جبهه
front view
پیشانی
front putty
بتونه جلو
front porch
میدان جلو
front lines
خطوط جلو جبهه
front lines
خطوط مقدم
front lines
خط مقدم جبهه
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
front liner
سانتر فوروارد
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front panel
تابلوی جلو دار
front panel
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front lamp
لامپ جلو
front matter
مقدمه
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
outside kick and front headlock
لنگ تندر
front axle bearing
یاطاقان اکسل جلو
front end processor
پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
front axle housing
پوسته اکسل جلو
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
outside kick and front headlock
گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
front wheel drive
محرک چرخهای جلو
front wheel brake
ترمز چرخ جلو
front de liberation national
فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
front axle suspension
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
front axle drive
محرک اکسل جلو
outside kick and front headlock
قفل کردن سرحریف
front door
[of house]
در جلویی
[ساختمان]
fly front closing
پوششدکمه
front brake lever
اهرم ترمزجلو
put up a good front
<idiom>
وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
front landing gear
ترمزجلوییفرود
front sight housing
چشمیهدفگیر
front top pocket
جیببالایجلویشلوار
front-end loader
بهبیللودر
It was printed on the front page .
در صفحه اول روز نامه چاپ شد
snap-fastening front
جلودکمهدار
upper cold front
جبههوایبسیارسرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com