Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
absolute height
ارتفاع نسبت به سطح دریا
Other Matches
height
بلندی
it was at its height
به منتهای درجه رسیده بود
height overall
ارتفاع ساختمان
x height
ارتفاع x
They are of the same height.
هم قد یکدیگرند
height
قد
height
منتهادرجه
height
اسمان
height
جای مرتفع
height
ارتفاع
height
رفعت
height
تکبر
height
دربحبوحه
height
ارتفاعات
height
عظمت
height
عرش
height of rise
ارتفاع ابگیر
height of site
ارتفاع ایستگاه
height of site
ارتفاع پایگاه
height of site
ارتفاع سکوی موشک یاموضع
line height
ارتفاع خط
optimum height
حداکثر ارتفاع
optimum height
ارتفاع حداکثرقابل استفاده
optimum height
ارتفاع مطلوب
vertex height
قله منحنی مسیر
vertex height
قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
height of rise
ارتفاع برجستگی
height of fill
بلندی اکند
height of fill
ارتفاع خاکریز
height of eye
ارتفاع راصد
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
cap height
ارتفاع حروف بزرگ
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
critical height
ارتفاع بحرانی
critical height
بلندی بحرانی
decision height
حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
drop height
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
height clearance
ارتفاع مجاز
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
height delay
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
height hole
چاه هوایی
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
height of building
بلندی ساختمان
height of burst
ارتفاع ترکش
height of centers
ارتفاع مرکز
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
bench height
ارتفاعگسل
How tall are you ? what is your height ?
قدت چقدر است ؟
height of the dive
ارتفاعپرش
height control
تنظیماتفاع
wave height
ارتفاعموج
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
height scale
پایهارتفاع
height adjustment
میزان ارتفاع
bombing height
ارتفاع بمباران
cloud top height
ارتفاع صعود قارچ اتمی
half height drive
نیم گردان دیسک
blade height adjustment
پهنای تنظیم بلندی
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
to bring to the same plane
[height]
به یک صفحه
[بلندی]
آوردن
no vehicles over height shown
عبوروسایلنقلیهکهبیشترازحدنشاندادهشدهاندممنوع
height of the volleyball net
بلندای تور والیبال
height of the volleyball net
34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
height adjustment screw
پیچ تنظیم ارتفاع
height adjustment scale
پایه تنظیم ارتفاع
height adjustment foot
پایه تنظیم ارتفاع
condenser height adjustment
تنظیم انقباض ارتفاع
height equivalent of theroretical plate
ارتفاع معادل بشقابک نظری
Line up the children in order of height.
بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
absolute
<adj.>
خالص
absolute value
قدر مطلق
[ریاضی]
absolute zero
صفر مطلق
absolute
<adj.>
واجب
absolute value
ارزش مطلق
absolute value
قدر مطلق
absolute
ازاد
absolute
<adj.>
حیاتی
absolute
<adj.>
حتمی
absolute
<adj.>
لازم الاجرا
absolute
<adj.>
مطلق
absolute
<adj.>
اجتناب ناپذیر
absolute
<adj.>
غیر مشروط
absolute
<adj.>
ضروری
absolute
<adj.>
صرف نظرنکردنی
absolute
<adj.>
چاره نا پذیر
absolute
<adj.>
غیر قابل امتناع
absolute value
مقدار مطلق
absolute
کامل
absolute
استبدادی
absolute
دایره نامحدود
absolute
غیر مشروط
absolute
مستقل
absolute
خود رای
absolute
کامل قطعی
absolute
خالص
absolute
آزاد از قیود فکری
absolute
غیر مقید
absolute
مجرد
absolute
مطلق
absolute authortity
اقتدار مطلق
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
absolute coding
برنامه نویسی مطلق
absolute champion
قهرمان مطلق شطرنج
absolute code
برنامه نویسی مطلق
absolute authortity
اختیار مطلق
absolute artesian well
چاه ارتزین مطلق
absolute altitude
ارتفاع هواپیمانسبت به سطح زمین
absolute altitude
ارتفاع مطلق
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
absolute altimeter
دستگاه ارتفاع سنج هواپیما
absolute configuration
پیکر بندی مطلق
absolute coulomb
کولن مطلق
absolute dry
کاملا" خشک
absolute drought
خشکی مطلق
absolute discharge
آزادی مطلق
absolute deviation
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
absolute deviation
انحراف مطلق
absolute density
چگالی مطلق
absolute deficiency
عدم کارائی مطلق
absolute deficiency
نقص مطلق
absolute dud
گلوله اتمی عمل نکرده
absolute alcohol
الکل مطلق
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
absolute address
اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
absolute address
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
absolute address
مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
absolute paths
مسیر مطلق
absolute address
برنامه ای که بخشی از کد را در حافظه اصلی بار میکند
absolute address
نشانی مطلق
decree absolute
حکم نهائی دادگاه
absolute accommodation
انطباق مطلق
It is an absolute chaos.
همه رشته کارها از دست در رفته است
absolute majority
اکثریت مطلق
absolute value function
تابع قدر مطلق
[ریاضی]
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
absolute address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
absolute address
وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
mean absolute deviation
انحراف میانگین
monarchy absolute
حکومت سلطنتی مطلقه واستبدادی
absolute advantage
برتری مطلق
absolute address
آدرس مطلق
unattainbility of absolute zero
دسترس ناپذیری صفر مطلق
absolute address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
absolute address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیله ای دستیابی دارد
absolute address
مقدار یک خطا بدون توجه به علامت
absolute address
برنامه کامپیوتری نوشته شده به کد مطلق
absolute address
مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
absolute address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
absolute efficiency
کارائی مطلق
absolute filter
صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absolute magnitude
قدر حقیقی
absolute measurement
اندازه گیری مطلق
absolute methanol
متانول مطلق
absolute monarchy
سلطنت مطلقه
absolute movement
حرکت مطلق
absolute nullity
بطلان مطلق
absolute paths
مسیر نسبت به یک مبنا
absolute permeability
نفوذپذیری مطلق
absolute pitch
زیر و بمی مطلق
absolute potential
پتانسیل مطلق
absolute poverty
فقر مطلق
absolute pressure
فشار مطلق
absolute price
قیمت مطلق
absolute priority
اولویت مطلق
absolute magnitude
قدر مطلق
absolute luminosity
درخشندگی مطلق
absolute frequency
فراوانی مطلق
absolute frequency
بسامد مطلق
absolute gravity
سنگینی مطلق
absolute filter
صافی صد در صد
absolute humidity
رطوبت مطلق
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
absolute judgment
قضاوت مطلق
absolute legal
or dominion exercise ofthe power property controlover
absolute legal
قاعده تسلیط
absolute liability
بدهی مطلق
absolute limen
آستانه مطلق
absolute threshold
آستانه مطلق
absolute loader
بارکننده مطلق
absolute scale
مقیاس مطلق
absolute scale
مقیاس دمای مطلق
absolute viscosity
گرانروی مکانیکی
absolute ether
اثر مطلق
absolute error
اشتباه مطلق تیراندازی
absolute velocity
سرعت مطلق
absolute viscosity
لزجت مطلق
absolute viscosity
گرانروی مطلق
absolute volue
مقدار مطلق قدر مطلق
absolute volume
حجم مطلق
absolute zaro
صفر مطلق
absolute error
اشتباه مطلق
absolute error
خطای مطلق
absolute energy
انرژی مطلق
absolute volue
ارزش مطلق
absolute vacuum
خلاء مطلق
absolute unit
واحد مطلق
absolute zero entropy
انتروپی در صفر مطلق انتروپی صفر مطلق
absolute sensitivity
حساسیت مطلق
absolute temperature
دمای مطلق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com