Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (1 milliseconds)
English
Persian
accessory cells
یاخته های کمکی
Other Matches
cells
فرف نمونه
cells
پیل سلول
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cells
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cells
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cells
در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cells
سل
cells
خانه
cells
المان
cells
باطری
cells
پیل
cells
زندان تکی
cells
سلول یکنفری
cells
حفره
cells
سلول
cells
یاخته
cells
خانه جدول
cells
زندان انفرادی
cells
پیل خانه باطری
cells
جزء اصلی باطری
suporting cells
یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
bipolar cells
یاختههای دو قطبی
blood cells
یاخته خون
blood cells
گویچههای خونی
ganglionic cells
یاختههای گرهی
hair cells
یاختههای مویی
padded cells
اتاقک نرم پوشدار
schwann cells
یاختههای شوان
parallel cells
یاختههای موازی
solar cells
سلول خورشیدی
neuroglial cells
یاختههای نوروگلی
accessory
معاون
accessory
جانبی
accessory
پیرامونی
accessory
که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory
وسیله جانبی
accessory
معاون جرم
accessory
نمائات و نتایج
accessory
لوازم یدکی
accessory
همدست
accessory
معین
accessory
فرعی
accessory
تابع
accessory
لاحق
accessory
شریک
accessory
منضمات
accessory
لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory
لوازم کمکی
accessory
وسیله یدکی
accessory
فروع و ضمائم
accessory
متعلقات
accessory
دعوای فرعی
accessory
لوازم فرعی
cable accessory
قطعات کابل
accessory box
جعبه لوازم یدکی
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
accessory shoe
صفحه فلزی ضمائم
accessory objects
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
to be an accessory to murder
شریک در قتل بودن
to become an accessory to a crime
در جرمی شریک شدن
[قانون ]
accessory stitches
چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
machine accessory
متعلقات دستگاه
accessory equipment
وسایل یدکی
accessory nerve
عصب شوکی
accessory nerve
عصب فرعی
accessory of section
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
accessory punishment
مجازات تبعی
accessory substances
مواد فرعی
accessory to a riot
همدست درفتنه
accessory to a riot
معاون فتنه
cable accessory
وسایل کابل
desk accessory
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
desk accessory
لوازم رومیزی یا روزمره
desktrop accessory
وسیله رومیزی
accessory equipment
تجهیزات یدکی
accessory gear box
جعبه چرخدنده فرعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com